آسوده
( اسم ) ۱ - استراحت یافته راحت کرده. ۲ - آرام گرفته ساکن . ۳ - فارغ فراغ یافته . ۴ - خوش مسرور . ۵ - دور جدا . ۶ - ماندگی گرفته رفع خستگی کرده . ۷ - بی رنج بی تعب . ۸ - بهره مند محفوظ . ۹ - مدفون آرام گرفته در قبر .
فارغ
( صفت ) آسوده دل فارغ البال .
آسوده دل
کیفیت و حالت آسوده خاطر آسوده دلی .
( صفت ) آسوده خاطر فارغ البال بی دلواپسی مقابل مضطرب .
فارغ البال
حالت و کیفیت آسوده دل فراغ بال آسوده خاطری .
فارغ بال
بیکاری عطلت .
بیکاری
( اسم . بر آسودن ) استراحت کرده آسایش یافته .
راحت شده آرام یافته .
کنایه از مرغانی که در چمن زمزمه پرداز باشند و این در مقابل مرغان گرفتار است . سرود گوینده در باغ به آزادی و آسودگی مانند مرغان .
( صفت ) کسی که او را رنجی و ناراحتیی نباشد بی دغدغه مقابل خاطر آشفته .
آسوده دل . خاطر جمع .
فارغ
( صفت ) ۱- استراحت نیافته . ۲ - فراغت نیافته مقابل آسوده .