آسان
( صفت ) ۱- امری که سخت و دشوار نباشد سهل خوار مقابل دشوار سخت صعب . ۲ - بی تعب بی رنج . ۳ - مرفه خوش .
سهل خوار
[elevator , ascenseur (fr.)] [عمومی] اتاقکی برای بالا رفتن در ساختمان یا پایین آمدن از آن
[easy-to-root] [کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی قلمه ای که به آسانی ریشه دهد
( مصدر ) سهل شدن آسان گردیدن تیسر.
که زود تن در دهد
( اسم ) ۱ - آنکه سماجت دارد سمج . ۲ - کسی که از زخارف دنیا باسانی گذرد و غم دنیا نخورد . ۳ - سهل انگار مسامح
سمح
عمل و حالت آسان گذار مسامحه سهل انگاری .
سماحت مساهله اغماض
( اسم صفت ) آنچه بزودی و آسانی هضم گردد سریع الهضم .
سریع الهضم
حالت و چگونگی آسان گوار سرعت هضم .
چگونگی آسان گوار
( اسم ) آنکه کارها را بر خود آسان گیرد سهل انگار .
سهل انگار مداهن
حالت و چگونگی آسان گیر سهل انگاری .
سهل انگاری
رفیق
سهولت جانب مدارات
[ گویش مازنی ] /aassaan kache/ قاشق چوبی ک ...