95 1565 100 1 آزمایشگر/'AzmAyeSgar/مترادف آزمایشگر: مجرب، آزماینده، آزمونگر، ممتحن معنی آزمایشگر در لغت نامه دهخدا آزمایشگر. [ زْ / زِ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) ممتحِن. آزماینده. مجرِّب : بدان خانه ٔ باستانی شدم بهنجار چون آزمایشگری.منوچهری.آزماینده را بخوانید. معنی آزمایشگر به فارسی آزمایشگر[حمل ونقل هوایی] ← آزمایشگر پروازی آزمایشگر پروازی[flying testbed] [حمل ونقل هوایی] هواگَردی که انواع سامانه ها و تجهیزات برای آزمایش روی آن نصب شود متـ . آزمایشگر خلبان آزمایشگر[test pilot] [حمل ونقل هوایی] خلبانی که هواگَرد را پس از تولید یا تعمیرات زمان بندی شده آزمایش کند آزمایشهای اوّلیه را بخوانید. معنی آزمایشگر در فرهنگ فارسی عمید آزمایشگرآزماینده، آزمایش کننده. آزمایشگر را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Farhood > entourage Farhood > back and forth Farhood > get seats Farhood > dissident A > فضای ایرزاد > لحظه AbiTranslator > Apn ایرزاد > فرط نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodحمیدرضا دادگر_فریمانپارسا میریوسفیDark Light Figureامین آریامحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نگون اقبال نام کره ای غلتید رب جلیل horrifying حی داور بنده پروری