99
1539
100
1
/'AhAd/
برابر پارسی: یکان، تک ها، یک ها
معنی آحاد در لغت نامه دهخدا
آحاد. (ع اِ) ج ِ اَحَد. یکان. (التفهیم ). یک یک افراد و اشخاص : و قاضی فتوی داد که خون یکی از آحاد رعیت ریختن سلامت نفس پادشاه را، روا باشد.(گلستان ). || مرتبه ٔ اول از طبقات عدد.
معنی آحاد به فارسی
آحاد
( اسم ) جمع احد یکان یکها. ۱ - افراد اشخاص : آحاد رعیت . ۲ - طبق. نخستین اعداد شامل اعداد ۱ تا ۹ . مقابل عشرات مات الوف . یا سلسل. آحاد . برای اندازه گرفتن کمیات مختلف از قبیل نیرو فشار کار توان سرعت و غیره ناگزیر باید واحدی اختیار و معلوم کرد که کمیت اندازه گرفتنی چند برابر واحد میباشد دو سلسل. آحاد که اهمیت بیشتری دارند ازین قرارند : ۱ - دستگاه سی . جی . اس . ( آحاد اصلی درین دستگاه عبارتند از : سانتی متر گرم و ثانیه ) ۲ - دستگاه ام . کا . اس . ( آحاد اصلی درین دستگاه عبارتند از : متر کیلوگرم و ثانیه )
خبر واحد .
معنی آحاد در فرهنگ معین
آحاد
[ ع . ] ( اِ.) جِ احد، یکان ، یک ها. ۱ - افراد، اشخاص . ۲ - دستة اعداد نخستین از ۱ - تا ۹.
معنی آحاد در فرهنگ فارسی عمید
آحاد
۱. = احدْ
۲. (ریاضی) گروه اول اعداد، شامل عدد ۱ تا ۹، یکان.
۳. تک تک مردم.
آحاد در جدول کلمات
آحاد
یکان
آحاد در ریاضی
یکان
آحاد ریاضی
یکان
آحاد نیمه تمام
احا
از آحاد زمان
دقیقه
آحاد را به اشتراک بگذارید
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
• از آحاد زمان در جدول • آحاد جامعه • آحاد مردم • آحاد ملت • معنی آحاد بها • معنی مستخدم • معنی از آحاد زمان • آهاد • مفهوم آحاد • تعریف آحاد • معرفی آحاد • آحاد چیست • آحاد یعنی چی • آحاد یعنی چه