94 1568 100 1 آب انداختن معنی آب انداختن در لغت نامه دهخدا آب انداختن. [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) میختن ستور. || پختگی آغازیدن میوه. || جدا شدن آب ماست و آش سرد و جز آن از دیگر اجزاء.آب انداز را بخوانید. معنی آب انداختن به فارسی آب انداختن( مصدر ) ادرار کردن پیشاب کردن شاشیدنپختگی آغازیدن میوه جداشدن آب ماست و آش سرد و جز آن از دیگر اجزائ بر آب انداختنظاهر و فاش کردن . سپر بر آب انداختنغروب کردن گل در آب انداختنکنایه از فتنه و هنگامه تازه بر پا کردن آب اندام را بخوانید. معنی آب انداختن در فرهنگ معین آب انداختن (اَ تَ)(مص ل .) ۱ - نطفه ریختن در رحم . ۲ - ادرار کردن . آب انداختن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها fazakh > clozapine Mitra Ghaffari > debrief Maedeh > eventful narges > new composition Raha > Article of clothing Farzad > agreeing مجید بابایی > childminding ااااااا > یکتبون نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodسیدحسین اخوان بهابادیFigureヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست handcuffs طبل غازی cameraperson رهی برگشود استقلال کمال متانت