94 1575 100 1 آبگرد معنی آبگرد در لغت نامه دهخدا آبگرد. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) گرداب : مگرد گرد آبگرد هیبتش که درکشد ترا بدم چو اژدها.ابوالفرج رونی.آبگردان را بخوانید. معنی آبگرد به فارسی آبگرد( اسم ) گردابگرداب آبگرم را بخوانید. معنی آبگرد در فرهنگ معین آبگرد (گِ) (اِمر.) نک گرداب . معنی آبگرد در فرهنگ فارسی عمید آبگرد= گرداب: مگرد گِرد آبگرد هیبتش / که درکشد تو را به دَم چو اژدها (ابوالفرج رونی: ۱۵). آبگرد را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی رضا > ساینا lili > it is okay زهره > هارای Dark Light > tuition علیرضا اکبری > soup to nuts حجت بهمنی > ازدواج (قرآن) شمل اسی > فيلوژني کامران بهمنی > chamber نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FigureFarhoodامین آریاپارسا میریوسفیمحمد حاتمی نژادヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال طبل غازی صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه