96
1573
100
1
معنی آبسته در لغت نامه دهخدا
آبسته. [ ب َ ت َ / ت ِ ] (ص ) آبست. زمین راست کرده برای زراعت.
آبسته. [ ب ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) آبست. زهدان. رَحِم. || (ص ) آبستن. || متملق و چاپلوس. خوشامدگوی. معانی مذکور در فرهنگها برای این کلمه آمده است و شاهدی برای هیچیک یافته نشد، تنها این کلمه در بیت ذیل دیده میشود :
نه آرامید دیو دژ برامش
همان آبسته خوی خویش کامش
جز آنگاهی که کار ویس و رامین
بیامیزد بهم چون چرب و شیرین.(ویس و رامین ).
باحتمالی ضعیف آبسته در این بیت چاپلوس و جاسوس و خوشامدگو و شاید به معنی واسطه ٔ بین عاشق و معشوق باشد.
معنی آبسته به فارسی
آبسته
۱ - ( صفت ) آبستن . ۲ - ( اسم ) زهدان رحم .
زمین راست کرده برای زراعت رحم زهدان
معنی آبسته در فرهنگ معین
آبسته
(بِ تِ) ۱ - (ص .) آبستن . ۲ - ( اِ.) زهدان ، رحم .
(بَ تِ) ( اِ.) زمین آماده برای کاشت .
معنی آبسته در فرهنگ فارسی عمید
آبسته
زمینی که در آن آب بسته و تخم پاشیده باشند، زمین آماده برای زراعت.
معنی آبسته به انگلیسی
pregnant (صفت)
ابستن ، بار دار ، حامله ، ابسته
آبسته را به اشتراک بگذارید
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
• معنی آبسته • مفهوم آبسته • تعریف آبسته • معرفی آبسته • آبسته چیست • آبسته یعنی چی • آبسته یعنی چه