96 1578 100 1 آبج معنی آبج در لغت نامه دهخدا آبج. [ ب َ ] (اِ) نشانه ٔ کمان گروهه. || آلتی در زراعت.آبجا را بخوانید. معنی آبج به فارسی آبج( اسم ) ۱ - نشان. کمان گروهه. ۲ - آلتی در زراعت .نشانه کمان گروهه آلتی در زراعت آبجامه را بخوانید. معنی آبج در فرهنگ معین آبج (بَ) ( اِ.) ۱ - نشانة کمان گروهه . ۲ - آلتی در زراعت . آبچ نیز گویند. آبج را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Seyyedalith > It is wise of you taha > poster علی نظری > asshole مسقوط طلا > hangar رضا > مداقه سیب > دقیق . > indentify عارف > آژیدن نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FigureFarhoodامین آریاپارسا میریوسفیمحمد حاتمی نژادヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال طبل غازی صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه