98 1564 100 1 آبجامه معنی آبجامه در لغت نامه دهخدا آبجامه. [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب )جام آبخوری. اناء. (زمخشری ): القحف ؛ آب جامه ٔ چوبین.(قاضی محمد دهار). کاس. جام شراب. تور : زمزم لطف آب خامه ٔ اوست کعبه ٔ اهل فضل نامه ٔ اوست.سنائی.آبجو افشرده را بخوانید. معنی آبجامه به فارسی آبجامهجام آبخوری آبجو را بخوانید. آبجامه را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها . > محیط مادی ژافه > دم زدن mehrnoosh > picky پریا زین العابدین > riveted to the spot Saeb > دسپاچگی سورنا > ولخرج سوسن شریفی > quiet little place امیرحسین > usually نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته اکبر روشنیسیدحسین اخوان بهابادیDark Light Farhoodعلی حیدرمحمدرضا ایوبی صانعحمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته رب جلیل حی داور تسخیر ناپذیر بنده پروری بگسست هیتر نام کره ای غرق تفکر