99 1569 100 1 آبادانیدن معنی آبادانیدن در لغت نامه دهخدا آبادانیدن. [ دَ] (مص ) آباد کردن. || ستودن. مدح کردن.آباده را بخوانید. معنی آبادانیدن به فارسی آبادانیدن( مصدر ) . ۱ - آبادساختن عمران کردن . ۲ - ستودن مدح کردن .آباد کردن ستودن آبادبوم را بخوانید. آبادانیدن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران محمد ۱. آباد کردن۲. ستودن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Iman > occur Farhansaw > dingy office ابوالفضل > Call Back ظريفه حسيني > Proxmics Farhansaw > Smoke a Bowl Sunflower > catch up with امیر حسینی > Season Nima Momeni > manurity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادヴァヒドحمیدرضا دادگر_فریمانDark Light FigureFarhoodپارسا میریوسفیسیدحسین اخوان بهابادی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی خاطر تیز عجل الله تعالی فرجه handcuffs cameraperson نگون اقبال