محک زدنمحک کردنمحکممحکم افتادن یا افکندنمحکم برای دریامحکم بستنمحکم بسته شدهمحکم چسباندنمحکم چسبیدهمحکم زدنمحکم شدنمحکم شدهمحکم گرفتنمحکم مهارکردنمحکم نگاه داشتنمحکم کردنمحکم کردنیمحکمهمحکمهء جناییمحکمیمحکوممحکوم به تبعید یا اخراجمحکوم به حبس ابدمحکوم ساختن نفسمحکوم شدنمحکوم کردنمحکومیتمحکومیت قبلیمحکومیت و جداییمحیطمحیط دایرهمحیط طبیعیمحیط مرئیمحیط مرییمحیط کشتمحیطیمحیلمحیل و زرنگمخمخ استخوانمخ کوچکمخابراتمخابرهمخابره به وسیله پرچممخابره به وسیله نور خورشیدمخابره تلگرافیمخابره کردنمخابره کنندهمخارجمخارج باربری