مانند اب مواج شدنمانند ابجومانند اروغ بیرون اوردنمانند افعیمانند انمانند بادخاوریمانند بالمانند بخارمانند بودنمانند پر ریزمانند جانور سیاه گوشمانند جن یا پریمانند حرف ' س ' تلفظ کردنمانند خاک رسمانند دالمانند داییمانند درختمانند دندانمانند سرمانند سربمانند فواره جاری کردنمانند فولاد محکم کردنمانند گلچینمانند لرد رفتار کردنمانند مخروط وارونهمانند مغز استخوانمانند مغز نانمانند مهمانند موش جویدنمانند هممانند هنرپیشه و هنرمندمانند ورزشکارمانند کاسه سنگ پشتمانند کردنمانند کردنیمانند کره زمینمانند کورهامانند یا مشابه بودنماننده بادهمانورمانور دادنمانور نظامیمانوسمانوس شدنمانکنمانی نقاشمانیلا پایتخت جزایر فیلیپینمانیکورمانیکور پامانیکور زدن