درمانگیدرمانکدهدرمانیدرمنهدرمیاندرندگیدرندهدرنده خودرنده خوییدرنرفتندرنگدرنگ کردندرنگ کنندهدرهدره باریکدره باریک و تنگدره تنگدره تنگ و باریکدره تنگ و پر درختدره تنگ و عمیقدره عمیق و باریکدره گود و باریکدره نشیندره کوچکدره کوچک و تنگدره کوهستانیدرهمدرهم امیختگیدرهم انداختندرهم باز شدندرهم بافته شدندرهم پیچیدندرهم دریدندرهم دریدهدرهم ریختگیدرهم ریختهدرهم شکستگیدرهم شکستندرهم شکنندهدرهم فرورفتگیدرهم گسیختندرهم گسیختهدرهم گیر انداختندرهم گیرافتادندرهم متقاطع کردندرهم و برهمدرهم و برهم ساختندرهم و برهم سخن گفتندرهم و برهم کردندرهم و برهم یا کثیف کردن