در خواب راه روندهدر خود فرو رفتندر خود گرفتندر خود کوفتندر خور بندگاندر خور تماشادر خور جوانیدر خور زناندر خور کردندر خورد فرو رفتهدر داخلدر داخل ذراتدر دادگاه اقامه یا ادعا کردندر داربست جا دادندر دام نهادندر درجه نخستدر دروندر درون کار کردندر دریادر دریای تفکر غوطه ور شدندر دست داشتندر دسترسدر دسترس واقع شدندر دشواری و سهولتدر دفتر وارد کردندر دل نگاه داشتندر دنده انداختندر دهان قرقره کردندر دهان گذاشتندر دهن کسی را گذاشتندر دهکده مسکن دادندر دویدن جلو افتادندر دیگ پختندر دیوار قرار دادندر ذخیره نگاه داشتندر ذهن جانشین کردندر ذهن مجسم کردندر ذیلدر ذیل امدندر ذیل اندر را با شدت بهم زدندر راسدر راهدر رختخوابدر ردیف بخصوصی قرار نگرفتهدر رفتگی مفصل استخواندر رفتگی یا ضرب عضو یا استخواندر رفتهدر رودر روبرو