جای خالیجای خلوتجای خوک یا گرازجای دادنجای درجای دنججای دور افتادهجای دوزح مانند و وحشتناکجای دیگرجای راننده کامیونجای زبانهجای زخمجای زخم باقی گذاردنجای زخم در صورتجای زخم یا سوختگیجای زه کمانجای سایه دارجای شب بسر بردنجای شراب انداختنجای شستشوی بدن درحمامجای شستن ظروف کثیف اشپزخانهجای شلوغجای شلوغ و پرفعالیتجای شمعجای شیبجای ضربتجای عقب ترین بازی کنجای عکسجای غله خیزجای فروش اذوقه و نوشابهجای فشنگجای قطب نماجای قلمجای قلم و دواتجای گذاردن تابوت در قبرجای گذاشتجای گذاشتنجای گرداندنجای گزین شدنجای گیرانهجای لوکوموتیورانجای محدود برای فعالیت حیواناتجای محصورجای محکوم یا زندانی در محکمهجای مخصوص کشیشجای مرتفعجای معاملات ارزی و سهامیجای مقدسجای مهرجای میل لنگ