جمجمه خوانجمجمه خوانیجمجمه شناسجمعجمع امدهجمع اورندهجمع اوریجمع اوری اشیا یا اشخاص پراکندهجمع اوری تمبرجمع اوری سرمایهجمع اوری کردنجمع بستنجمع بندیجمع زدنجمع زنیجمع شدگیجمع شدنجمع شدن خون یا اخلاطجمع شدن و عقب نشینی کردنجمع شدنیجمع شدهجمع شوندهجمع گراییجمع مبلغ سرمایهجمع و تدوین قوانینجمع و جورجمع و جور کردنجمع کردنجمع کلجمع کنندهجمعاجمعهجمعه قبل از عید پاکجمعیجمعیتجمعیت تشکیل دادنجمعیت دوستجمعیت و ازدحامجمعیت کثیرجملهجمله اساسی و اصلیجمله ایجمله بندیجمله را تجزیه کردنجمله شرطیجمله مرسوم در گفتگوجمله مشترکجمله معترضهجمله کاملجمنده