به صحبت تلفنی خاتمه دادنبه صخره خوردنبه صف کردنبه صفر رسیدنبه صورت الفبایی مرتب کردنبه صورت الیاف در اوردن ازبه صورت ایدیال در اوردنبه صورت برنامه در اوردنبه صورت پلاستیک در اوردنبه صورت خیالی دراوردنبه صورت دسته حرکت کردنبه صورت دستیبه صورت ذرهبه صورت شلیک در کردنبه صورت شیشه در اوردنبه صورت صلیببه صورت فرمول دراوردنبه صورت مسجع و مقفی در اوردنبه صورت مواد در اوردنبه صورت مینیاتور در اوردنبه صورت نمایش در اوردنبه صورت نیم رخ سیاه نشان دادنبه صورت همزمانبه صورت وام و اجاره دادنبه صورت کروی در اوردنبه طمع انداختنبه ظاهر درست و حقیقیبه ظهور رساندنبه عبارت دیگربه عقببه عقب برگشتنبه عقب برگشتهبه عقیدهبه علاوه سود معینیبه عنوان الگو بکار بردنبه عنوان والدین عمل کردنبه فرزندی پذیرفتنبه فعالیت پرداختنبه فکر انداختنبه فکر خطور دادنبه قدر یک دیگبه قصد غارت حمله کردنبه قطعات تقسیم کردنبه قطعات مستطیل تقسیم کردنبه قله رسیدنبه گزینبه گزینیبه لانه پناه بردنبه لباس مبدل در امدنبه ما