ییلاق

/yeylAq/

    summer-quarter
    the country
    summer - quarters

فارسی به انگلیسی

ییلاق رفتن
rusticate

ییلاق و قشلاق کننده
nomad

ییلاق کردن
summer

مترادف ها

country (اسم)
سامان، خاک، سرزمین، کشور، مملکت، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، بیرون شهر

summer (اسم)
ماشین جمع زنی، ییلاق، تابستان، فصل تبستان

پیشنهاد کاربران

بزرگترها زودتر برای ما شناسه می کردند که "هنگامی که از گرمسیر به" ایلاخ"به" لری ولکی" برمیگشتیم .
ویامیگفتند ؛هنگامی که "گرمسیر کوهستان "میکردیم.
آگا محمد که میگی ریشه اسم مغولی بهت پیشنهاد میکنم خودت داخل دیکشنری معنی هر کلمه ای که دلت میخواد رو چک کنی که ترکیش چی میشه و مغولیش چی میشه ، اونوقت میفهمی که شباهت ترکی ( از ترکی اویغور های چین تا تاتار
...
[مشاهده متن کامل]
های کریمه و قشقایی های ایران ) با فارسی بسیار بیشتر هست تا مغولی و معدود لغات مشترک بین مغولی و ترکی هم بخاطر لغات بین فرهنگی مثل اسامی میوه هاست که در مغولستان نمیرویند ، تنها شباهت زبان ترکی و مغولی ساختار پیشوندی پسوندی شان است ولاغیر

ییلاق به زبان سنگسری
خیل khil
عجب نادانهایی پیدامیشه. ییلاق فارسیه ومعادل ترکیش میشه یازلیک؟اولا ییلاق نه یایلاخ که ازدوقسمت یای اخ ( اق ) که یای میشه تابستان ولاخ معنی وپسوند مکان هست وقشلاخ =قش یعنی زمستان لاخ.
واژه ییلاق
معادل ابجد 151
تعداد حروف 5
تلفظ yeylāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی، مقابلِ قشلاق]
مختصات ( یِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی yeylAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
واژه ییلاق
معادل ابجد 151
تعداد حروف 5
تلفظ yeylāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی مقابلِ قشلاق]
مختصات ( یِ ) [ په. ] ( اِ. )
آواشناسی yeylAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
دوست عزیزی که معنی ییلاق در ترکی را یازلیک عنوان کرده است، یازلیک در ترکی به لباس نازکی که در تابستان میپوشند گفته می شود کلمات دیگری هم داریم که ساختار مشابه دارند مثل آرخالیک ( آرخالیق ) یعنی لباسی به
...
[مشاهده متن کامل]
رو دوش می اندازند چیزی مثل کت یا شنل و . . . . و یا ترلیک که همان عرق گیر یا زیرپوش است . پس لیک پسوند مکان نیست که یازلیک محل تابستان گذرانی باشد.

ییلاق یک واژه کاملا پارسی است. چون ترکی آن می شود یازلیک واژه ییلاق صد درصد پارسی است.
ییلاق از دو تکواژ ساخته شده است:
( لاق ) پسوندِ مکانی است که از ( لاخ / لاک ) برگرفته شده است بمانند سنگلاخ و. . .
بخشِ نخستِ تکواژ یعنی "یِی" یا "ای" نیز با بازگشت به ریشه یِ نخستین واژه ( یَخ ) یافت می شود.
واژه ice etymology یا ( یخ ) را جستجو کنید تا برایتان همه چیز روشن شود.
آقای کشاورز راجع به قیش لاق حرف زدی. لطفا راجع به یای لاق هم حرف بزن. راجع به ساقدوش و سولدوش و شاباش هم حرف بزن. . . انرژیت تخلیه می شود. اسم روستای بابا طاهر هم اوریان است. نه عریان
اق ( اخ ) تنها پسوند اسم ساز ترکی="اک"پهلوی
( نگاه کنید به واژه های خوراک - پوشاک )
یق ( یخ ) تنها پسوند صفت ساز ترکی="یک"پهلوی
( نگاه کنید به واژه های تاریک - نزدیک )
ما ( مه ) تنها پسوند اسم مصدرساز ترکی="مان"پهلوی
...
[مشاهده متن کامل]

( نگاه کنید به واژه های زایمان - سازمان )
یش ( وش ) تنها پسوند اسم فعل ساز ترکی="ئش"فارسی
( نگاه کنید به واژه های گردش - نرمش )
ان ( َن ) تنها پسوند اسم فاعل ساز ترکی= "آن"فارسی
( نگاه کنید به واژه های باران - خواهان )
ین ( ون ) تنها پسوند اسم مفعول ساز ترکی="ین"فارسی
( نگاه کنید به واژه های زرین - غمین )
یم ( وم ) تنها شناسه برای ضمیر ملکی و شناسه فعل متکلم="ام"فارسی
( نگاه کنید به دستم - رفتم )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ریشه ی تنهای فعل ( بن ) در ترکی=فعل امر
در فارسی نگاه کنید به اشعار : خور ( بخور ) - شو ( بشو ) - کن ( بکن )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اؤز ( خود ) = از ( در پهلوی یعنی من )
اود ( آتش ) = آت ( در اوستایی یعنی آتش )
کد - کند ( روستا ) =کد ( از پهلوی نگاه کنید به واژه های کدخدا - کدبانو - کدیور )
وار ( هست ) که به معنای داشتن بکار میرود="وَر" فارسی
( نگاه کنید به واژه های پیشه ور - دانشور )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من= من ( من در تمام زبانهای هندواروپایی بکار میرود )
ا ُ= او ( حتی گاهی اون هم تلفظ می شود!! )
دَء=دیه ( در قزوین ) = دیگه ( در تهران )
کیم= کی ( مثلا در واژه ی پرسشی کیست: کی است )
پانبوق ( ترکی ) = پنبه
هه - هیه - هن= هان ( حرف تائید فارسی )
زامان= زمان
جاوان= جوان
آدام= آدم
شالوار= شلوار
جؤت:جفت
لؤت: لخت
باغیش:بخشش
باغ= باغ
بستان= بوستان
کوت= کند
چینه= شانه ( دوش )
و. . .
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
توپراق ( ترکی ) = تراب ( عربی ) = خاک
پیس ( ترکی ) = بئس ( عربی ) = بد
آرواد ( ترکی ) = عورت ( عربی )
ساعات ( ترکی ) = ساعت
کیفون ( ترکی ) = کیف ( چگونه عربی ) ون ( شناسه ی مخاطب ترکی )
حیوان ( درترکی ) = حیوان ( عربی )
و. . . .

ییلاق یک کلمه ترکی هست
انقد چرت و پرت ننویسید که نمیدونم ریشه آلمانی ووو
کلمه ضد ییلاق چی میشه میشه قشلاق
ییلاق
پسوندِ مکانیِ ( لاخ ) با واژگانِ ( لای، لایه ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است، و جالب است که بدانید واژه ( لاخ ) در زبان پارسی با واژه ( Lage لاگِ ) به چمِ ( جا، مکان، موقعیت، وضعیت، لایه ) در زبان آلمانی از یک بُن و ریشه است و همچنین با واژگانِ ( loc، local، location ) و ( to lay ) در زبان انگلیسی ، همبسته و مرتبط است.
...
[مشاهده متن کامل]

اکنون معما ساده شده است؛ چراکه به آسانی می توانید با یک جستجوی ساده ( Lage etymology ) واژگانِ همبسته با آن را در زبانهای گوناگون مانندِ ( هیتی، تخاریA، تخاری B، زبانهایِ اسلاویک و. . . ) پیدا کنید. برای نمونه در زبان لاتویایی ( luga ) به چمِ ( گِل و لای، لجن، ته مانده ) یا در زبانِ هندواروپایی و باستانیِ هیتی ها که بیشترین اشتراک را با زبان پارسی دارد، واژه ( la - a - ki ) را داریم.

ییلاق جای بسیار سر سبز همراه بهاران آید
گوسفندان به دنبال چراگاه همراه سواران آید
عشایر غیور با کوچ به سوی چراگاه بهاران آید
مادران عشایر چون شیر زنان همراه یاران آید
مردان عشایر چابک وسرزنده چون یلان آید
...
[مشاهده متن کامل]

زنان عشایر برای تولید محصول چون شیر ژیان آید
مردان در پی گله چون پیلتنان آید
پارسی عشایر غیور ایران برای پویایی اقتصاد ایران آید
تمام محصولی که نیاز دارند در زندگی زه بازو توانا آید
ییلاق به زبان سنگسری خیل میگویند

ییلاق یک کلمه ترکی است اصل آن یایلاق می باشد
یای در ترکی به معنی تابستان می باشد و فعل یایلاماق به معنی تابستان را در جایی سپری کردن می باشد که از آن مشتق یایلاق به دست می آید که به محلی گفته می شود که تابستان در آن جا سپری می شود که در زندگی کوچ نشینی به مناطق مرتفع که در تابستان برای سپری کردن مناسب می باشد و دارای هوای خنک تر و مساعد تری می باشد گفته می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

" لا "یک پسوند فعل ساز مخصوص زبان های ترکی می باشد و " اق" یک پسوند اسم مکان ساز می باشد که این دو با ترکیب و ادغام در یکدیگر به شکل " لاق" در می آید و به همین خاطر پایان واژه یایلاق با "لاق" تمام می شود .

کوچ گاهِ تابستانی
تابستان سَرا ، تابستان نشین ، کوچ نشینِ تابستانی
تابستان گذران
یِیلاق
این واژه هم به مانند قِشلاق ایرانی - تورانی ( تورَکی، تُرکی ) است :
یِیلاق : یِی - لاق
یِی = گویش و کوتاه شده ی تورانی واژه ی ایرانی " یَخ"
لاق = گویش تورانی واژه ی ایرانی " لاخ " به مینه ی جا و مکان ، مانند : سَنگلاخ = جای سَنگ
...
[مشاهده متن کامل]

گرته برداری ایرانی از واژه ی تورانی : یَخلاخ ، یَخلاغ = جای بسیار سَرد

ریشه اسم : مغولی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس