connected consistent conterminous incorporated integral monolith monolithic single united entirely concrete solid [adj.] concrete well - knit [adv. infml.] sheer absolutely all
consolidate, incorporate, integrate, merge, pool, club, lump
یکپارچه کردن ملک
commingle
مترادف ها
monolith(اسم)
یکپارچه، تکسنگی، دارای یک سنگ
solid(صفت)
سفت، خالص، یک پارچه، سخت، محکم، بسته، قوی، نیرومند، استوار، قابل اطمینان، جامد، توپر، مستحکم، منجمد، حجمی، سه بعدی، ز جسم
accrete(صفت)
مصنوعی، بهم پیوسته دوقلو، یک پارچه
monolithic(صفت)
یک پارچه
seamless(صفت)
یک پارچه، بدون درز، بی درز
en bloc(صفت)
یک پارچه، دربست، یک تکه
پیشنهاد کاربران
متحد
تلفیقی، تلفیق
all - in - one
Integrate
جامع
یک پرچم
فراگیر
انسجام، وحدت
منسجم
یک دست
همامنگ. . . .
یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) سراپا. سراسر. گویند: یک تیغ سیاه است ؛ یعنی هیچ خال و خجک از رنگ دیگر ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . یکدست. یکسره. مطلق. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . || متحد. متفق.
یکدست، یک دسته
متحد، هماهنگ، یک دست، یک نواخت
در هم تنیده و تلفیق شده بطوری که یک هدف واحد را محقق سازد