یکپارچه

/yekpArCe/

    connected
    consistent
    conterminous
    incorporated
    integral
    monolith
    monolithic
    single
    united
    entirely
    concrete
    solid
    [adj.] concrete
    well - knit
    [adv.
    infml.] sheer
    absolutely
    all

فارسی به انگلیسی

یکپارچه از نظر رنگ
solid

یکپارچه پنداشتن
lump

یکپارچه سازی
integration, unification

یکپارچه شدگی
merger

یکپارچه کردن
consolidate, incorporate, integrate, merge, pool, club, lump

یکپارچه کردن ملک
commingle

مترادف ها

monolith (اسم)
یکپارچه، تکسنگی، دارای یک سنگ

solid (صفت)
سفت، خالص، یک پارچه، سخت، محکم، بسته، قوی، نیرومند، استوار، قابل اطمینان، جامد، توپر، مستحکم، منجمد، حجمی، سه بعدی، ز جسم

accrete (صفت)
مصنوعی، بهم پیوسته دوقلو، یک پارچه

monolithic (صفت)
یک پارچه

seamless (صفت)
یک پارچه، بدون درز، بی درز

en bloc (صفت)
یک پارچه، دربست، یک تکه

پیشنهاد کاربران

متحد
تلفیقی، تلفیق
all - in - one
Integrate
جامع
یک پرچم
فراگیر
انسجام، وحدت
منسجم
یک دست
همامنگ. . . .
یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) سراپا. سراسر. گویند: یک تیغ سیاه است ؛ یعنی هیچ خال و خجک از رنگ دیگر ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . یکدست. یکسره. مطلق. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . || متحد. متفق.
یکدست، یک دسته
متحد، هماهنگ، یک دست، یک نواخت
در هم تنیده و تلفیق شده بطوری که یک هدف واحد را محقق سازد
یکی بودن/ متحد
یک دست . کاملا
تلفیق - هماهنگی
هماهنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس