از میان، از عرض، از وسط، یکسره، ازاین طرف به ان طرف، از این سو بان سو
indiscriminately(قید)
یکسره
altogether(قید)
یکسره، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت
all(قید)
یکسره، همگی، تماما، دارو ندار
at once(قید)
یکسره، فورا، یک بارهای
non-stop(قید)
یکسره
پیشنهاد کاربران
همه رهه . [ هََ م َ / م ِ رَ هََ / هَِ ] ( ق مرکب ) یکسره . یکره . یکسر. ( یادداشت مؤلف ) : حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است . عنصری .
کل، همه
پشت سر هم
مداوم
یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) سراپا. سراسر. گویند: یک تیغ سیاه است ؛ یعنی هیچ خال و خجک از رنگ دیگر ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . یکدست. یکسره. مطلق. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . || متحد. متفق.