فورأ
یکایک: در شاهنامه در معنی ناگهان و ناگاه به کار رفته است.
( ( یکایک ، ازو بخت برگشته شد؛
به دست ِیکی بنده بر ، کشته شد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 216. )
( ( یکایک ، ازو بخت برگشته شد؛
به دست ِیکی بنده بر ، کشته شد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 216. )
ناگهان، یکدفعه، یکاره!، یهویی، هُورتی، قَزَن قُورتَکی!