یک زبان

/yekzabAn/

    of one voice
    unanimous

پیشنهاد کاربران

- یکزبان ؛ یک آواز. یک صدا. متفق. ( ناظم الاطباء ) :
تا زبان آوران همه شده اند
یکزبان در ثنای آن دو زبان.
مسعودسعد.
وگر بینی که با هم یکزبانند
کمان را زه کن و بر باره برسنگ.
سعدی ( گلستان ) .
تو آمرزیده ای واﷲ اعلم
که اقلیمی بخیرت یکزبانند.
سعدی.
هم آهنگ
هم آواز
هماهنگ

بپرس