یوغ

/yuq/

    yoke

فارسی به انگلیسی

یوغ زدن به
yoke

یوغ مانند
yoke

یوغ کردن اسبها با هم
team

مترادف ها

yoke (اسم)
اسارت، یوغ، محتویات نطفه، بندگی عبودیت

پیشنهاد کاربران

بندگی _مطیع
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
یوغیوغ
یو، یوغ
واژه یوغ و یو از بن ریشه هندو اروپائ - yeug یا باهم متصل و بسته شدن که در اوستا جوگ joag ودر سانسکریت جوگام jugam ودر لاتین جونگر jungere که از آن در انگلیسی yoke و یوگا yoga و join و واژه های دیکری مشتق شده اند. واژه یو به چوبی اطلاق میشود که بر گردن دو گاو نهاده میشود و انها را را بهم متصل میکند، در اصطلاح فارسی یوغ بر گردن نهادن جمله ای استعاره ایست. در پزشگی در دو مورد از واژه یو استفاده شده یکی در واژه وریدی جگولار
...
[مشاهده متن کامل]

jugular گردنی ودیگری در استخوان زیگوماتیک zygomatics در صورت.
Jugular
1590s, "pertaining to the throat or neck" ( especially and originally in reference to the great
veins of the neck ) , from Modern Latin jugularis, from Latin iugulum "collarbone, throat, neck, " diminutive of iugum "yoke" ( from PIE root *yeug - "to join" ) . As a noun, 1610s, short for jugular .
vein.
Zygomatic
bony arch of the cheek, " plural zygomata, 1680s, Modern Latin, from Greek zygoma, from zygon "yoke" ( from PIE root *yeug - "to join" ) . So called because it connects the bones of the face with those of the skull about the ear.

در زبان لکی به آن سیمکه می گویند
واژه ( یوغ ) پارسی است و ریشه یِ اوستایی دارد، چنانکه در رویه های 1188، 1184، 1183 از نبیگِ
( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
نکته:در واژگانِ ( یوغ/یوخت ) بمانندِ واژگانِ ( دوغتَر/دُختر ) با دگرگونی آوایی ( غ/خ ) روبه رو هستیم.
یوغیوغیوغ
بردگی
بندگی . . . . .
یوغ
yoke
از کهن واژگان هندواروپایی و آریایی است.
در اوستا yug و yukh و در سانسکریت yug است و به همین معناست. در مهر یشت میترا ( مهر ) اسب هایش را به گردونه خود یوغ کرده است.
ریشه اصلی هندواروپایی yeug به معنای وصل کردن و یکپارچه کردن است و این ابزاری بوده که با آن حیوان ها را به یک وسیله می بستند.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته: نام ورزش هندوان یوگاyoga هم که به معنای یکپارچگی ذهن و روان است از همین ریشه می آید.
�فرهنگ و زبان ایران نازنین را گرامی بداریم�

یوغیوغ
یوغ = یکی دیگر از معانی یوغ چوبی بود دارای سه حلقه یکی بزرگ در وسط و دو عدد کوچکتر در جوانب آن که حلقه وسط رابه گردن اسیر یا زندانی می انداختندو از دو حلقه جانبی هم دستهایش را وارد می کردند. . .
*ب گردنم یوغ زدم * یعنی خودمو اسیر کردم
یوغ : یوغ تغییر یافته واژه ی ترکی یؤک به معنی بار و چیزی که بر پشت چهارپا یا بر هر وسیله بار بر بنهند تا آن را جابه جا کند . در کل به معنی " بار " فارسی است . اما در اصطلاح چوبی که برگردن گاو شخم زن نهند. این واژه از ترکی به زبان انگلیسی رفته و در ریخت yoke ( yōk ) در این زبان کاربرد دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان آلمانی Joch ، اسپانیایی yugo ، پرتقالی jugo ، فرانسوی joug ، هلندی juk ، لاتین iugum ، و. . .
امروزه در مناطق آذربایجان و ترک زبان جوق به معنی یارگیری و تشکیل گروه دادن نیز معنی می دهد. جوقلاشماق یعنی تشکیل گروه، جفت جفت شدن، یار گیری

یوغ :وسیله چوبی که چهار ضلع دارد و دور قالب ستون جهت نگهداری قالب عمل میکند. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
سلطه ، سیطره، اسارت
سلطه، سیطره
زیر یوغ : کنایه از گردن نهادن به امر کسی ، تسلیم خواسته کسی شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس