یقین

/yaqin/

    certainty
    indubitable
    positive
    sure
    [adj.] sure
    [n.] positive knowledge
    certitude
    conviction

فارسی به انگلیسی

یقین داشتن
to be sure or certain

یقین کردن
to make sure, to become sure

مترادف ها

certitude (اسم)
دقت، اطمینان، یقین

positivism (اسم)
قطع، یقین، مثبت گرایی، فلسفه عملی و مثبت، تحقق

positivity (اسم)
اثبات، یقین، صراحت، مثبت بودن

certainty (اسم)
امر مسلم، اطمینان، یقین، عین الیقین

positive (صفت)
قطعی، مثبت، محقق، یقین

sure (صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا

surefire (صفت)
یقین، نتیجه بخش

پیشنهاد کاربران

یقین ( Yaqeen ) ، به طور قطع و بی گمان چیزی را پذیرفتن و رسوخ اعتقاد جازم را گویند.
یقین در اصطلاح اهل نظر، اعتقاد جازم مطابق ثابت است یعنی آنچه در اثر تشکیک مشکک زائل نشود، و اتقان علم است. و در اصطلاح اهل ذوق و عرفان اطلاقات متعددی دارد. و نزد سالکان در معنی یقین اختلاف است و تعاریفی برای آن شده است از این قرار:
...
[مشاهده متن کامل]

• تحقیق تصدیق به غیب است به واسطه ازاله هر گمانی.
• مکاشفه است.
• چیزی است که قلوب بیند نه عیون.
• مشاهده است.
• ظهور نور حقیقت است.
• مشاهده غیوب است به کشف قلوب و ملاحظه اسرار است به مخاطبه افکار.
یقین از نظر فلسفه تصدیق جازم است که مطابق و ثابت است. یقینِ تامّ‏، اعتقاد مطابق با واقع است.
یقین خلقی به معنی یقین عملی مبتنی بر امیال و عواطف است، برخلاف یقین منطقی یا علمی که مبتنی بر عقل و تجربه است.

یقینیقین
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/یقین_(اصطلاح)
برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )

هازش،
برگرفته از واژه ی [هازیشن] در پهلوی
واخ ( واژه نامه دهخدا )
اطمینان
یَقین: بیگمانی، باور، باورداشت، دلپُری، دل - استواری
یقین: پذیرش چیزی با اطمینان کامل، بدون کوچکترین شک و کوچکترین ترس از اشتباه در پذیرش.
( le petit Robert 1 ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دلنیا delnyā ( کردی ) ،
ویرچیاب vircyāb ( سغدی: viracyāve ) .
سلیم
یقین: باور برتر
پایدید
پای ( به چمار محکم ) دید ( به چمار نگرش و باور )
یعنی باورِ استوار که همان یقین است
شک:پنداشت
یقین:باورداشت
یقین:ایمان
نظره بنده تعریف یقین یعنی داشتن خداوند وایمان به حق است که هرچیزی ازسوی اوست واین که او مارا میبیندبدون شک
باور
برابر یقین در فارسی میانه "هازِش" می باشد.
منبع: فرهنگ واژگان فارسی به پهلوی، نوشته استاد گرانمایه دکتر بهرام فره وشی، انتشارات دانشگاه تهران

اربیده واژه یکین است
بچم یکی شدن دل و مغز و بیگمانی برا انجام کاری
و اینگونه شدنهای ک به ق در اربیدن واژگان را میتوان در واژهای دیگری مانند منچنیک ( منجنیق ) چاکو ( چاقو ) ( از چاکیدن میاد ) و. . . دید
ایرانی بخودت بیا
یقین
اربیده شده واژه ی پارسی یکین : یک - این ست:
وغتی دل و مغز برای دریافت چیزی یکی می شود یا به گفته ی شناخته ( قول معروف ) کسی یکدل می گردد به یِکین ( یقین ) می رسد ینی مانند یک می شود ، همانند :
چوبین : مثل چوب
آهنین : مثل آهن
پیشنهاد : یَغین یا یِکین
یقین :لغت عربیزه ( عربی شده ی ) یقین از لغت آریایی یکین به دست آمده است. همانطور که در زبان باسک به شکلjakin و در معنای دانستن ( انگلیسی knowing ) به کار میرود. jakina = یقیناً ( انگلیسی of course )
منبع : ( فرهنگ لغت انگلیسی - باسک، تألیف گورکا ، اولستیا ، لیندا وایت. )
اطمینان - بدون شک
در پهلوی " ایوار " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی
بی گمان
حتم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس