واژه ی یساول. [ ی َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. ( ناظم الاطباء ) . مأمور تشریفات درباری به طور عام : بنده آن نگاه خشم آلود که یساول به مجلسش غضب است. فوقی ( از آنندراج ) . ... [مشاهده متن کامل]
یساولان حقیقت را به عرض رسانیدند اورا به حضور طلبید. ( تاریخ زندیه گلستانه ) . در بیان تفصیل شغل لشکرنویس دیوان اعلی که وزیر سرکار آقایان و قوشچیان و یساولان و قاپوچیان دیوان حرم و غیرهم. . . و ارقام و احکام طلب و تنخواه امرا و مقربان درگاه و آقایان و قوشچیان و یساولان و. . . که غیر غلام باشند. . . به مهر او می رسد. ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی صص 40 - 41 ) . در بیان تفصیل شغل ایشیک آقاسی باشی. . . مشارالیه ریش سفید کل یساولان. . . و مواجب و تیول. . . بر طبق. . . رقم صادر می گردد. ( تذکرة الملوک ص 8 ) . از تنخواه و مقربان و یساولان بیست دینار. . . و رسوم پیشکش به شرح اسم لشکرنویس است. ( تذکرة الملوک ص 62 ) . تیول و مواجب همه ساله ، یساولان : یکهزار و پانصد و هشتادوهفت تومان. . . ( تذکرة الملوک ص 93 ) . - یساولان قور ؛ مأموران تسلیحات. سواران و نظامیان مسؤول اسلحه و قورخانه : شغل مشارالیه آن است که. . . سایر کیفیات سرکار مزبور را از قورچیان و یوزباشیان و یساولان قور و غیرهم را نیز وزراء قورچی خط گذاشته و طوامیر و تصدیقات و نسخه جات ملازمت یوزباشیان و یساولان قور و. . . نزد وزرای مذکوره ضبط و. . . می نوشته اند. ( تذکرة الملوک ص 84 ) . شغل مشارالیه آن است که. . . سایر کیفیات طلب و همه ساله تیول و مواجب یوزباشیان و یساولان قور و غیره. . . می نوشته اند. ( تذکرة الملوک ص 38 ) . - یساول صحبت ؛ رئیس تشریفات. ( ناظم الاطباء ) : تیول و مواجب همه ساله :. . . یساولان صحبت و ایشیک آقاسیان حرم و دیوان هادیان چهارهزاروهفتصدوبیست و یک تومان. ( تذکرة الملوک ص 92 ) . . . مشارالیه ریش سفید کل یساولان صحبت و ایشیک آقاسیان. . . ( تذکرةالملوک ص 8 ) . همگی یساولان صحبت و ایشیک آقاسیان را �مقرب الحضرت � می نویسند. ( تذکرة الملوک ص 28 ) . || پیک و قاصد دولتی. ( ناظم الاطباء ) . || ملازمی که چماق طلا و یا نقره بر دوش گرفته پیشاپیش امرا رود. ( ناظم الاطباء ) . مقرعه داران. مأموران �دورشو دورشو� یا �بردابردگوی �. نقیب و چوبدار. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) . چوبداری را گویند که برای نظم صفوف و طرد و منع بیگانه در دربار ارباب دولت باشد. ( سنگلاخ ) . || میرتوزک ( یزک ؟ ) پاسبانان. ( ناظم الاطباء ) . میریزک. ( از آنندراج ) . || حاشیه نشینان و ملازمان و نوکرها. یساول. [ ی َ وُ ] ( اِخ ) امیر خراسان از طرف ابوسعید که مردی ستمگر بود و در سال 716 هَ. ق. از یاران یسور شکست خورد و در راه فرار به عراق به سال 717 هَ. ق. به قتل رسید. ( از تاریخ مغول ص 330 ) . و رجوع به حبیب السیر شود. منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
یساول کلمه ای تورکی است که از دو جزئ یاسا و اول ترکیب شده است یاسا در تورکی همان قانون هست و اول در تورکی از فعل اولماق به معنی بودن گرفته شده است و به معنی باش می باشد که در کل یساول یعنی مجری قانون ونظم در اردو و دربار
یَساوُل:پاسبان چوب به دست. نگهبان چماقدار. نمونه:چرا خود تان را این جور یساول نگاه داشته اید. ( کلیدر ج۷ص۲۰۷۵ ) محمدجعفر نقوی
نگهبان چماق به دست - چماق دار
بساول مثل قراول و چپاول ترکی هست که شکل صحیح آن قاراقول هست یساول در ترکی یعنی ملازم سواره پیش رو لشکر
یَساول/ yăsăvol : واداشته شده، منتظر نگاه داشته شده. مانند: - تا کی باید در این هوای سگی یساول بمانیم ما؟! کلیدر محمود دولت آبادی