یخ زدن


    congeal
    ice
    to freeze
    to be freezing

فارسی به انگلیسی

یخ زدن و خشک کردن خوراک و دارو
freeze-dry

مترادف ها

glaciate (فعل)
منجمد کردن، یخ بستن، منجمد شدن، یخ زدن، با برف یا یخ پوشاندن

پیشنهاد کاربران

یخ گرفتن. [ ی َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) کار عمله یا مالک یخچال با بستن آب به زمستان در زمینهای مجاور آب تا شب هنگام در سرما یخ بندد و به روز آن قطعات را در یخچال ریزند. بستن کارگران آب را در زمینهای مجاور
...
[مشاهده متن کامل]
گود یخچال تا بفسرد و بعد شکستن و برداشتن آن. || یخ بستن. منجمد شدن. فسردن. افسردن : خواست تا سنگی بردارد زمین یخ گرفته بود. ( گلستان ) .

بپرس