یخ
یغ
یخه
یغه
یقه
همشون عین همن
یغ یعنی حمع کن
برای یغه دکمه گذاشتن تا جمع شه
یخ هم به همین صورت جمع میشه منجمد میشه
پس با دلیل میبینیم که ترکیست
یخ، اخ، اَک، یَک، یَکه ، یکه شده به هم چسبیده.
یخ / ییغ
یخه / ییغا
ییغماق : تجمیع
یغما !
یخ به دلیل تجمیع شدن از ییغ تورکی در زیان دری مونتاژی تورم
کردی کرمانجی
زخ. یخ
منبع. کتاب فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان فارسی دکتر منوچهر آریان پور کاشانی
یخ در ترکی با با واژه �یخشه� اوستایی که از اخش گرفته شده است و به معنای درخشندگی و براق بودن است فرق دارد
در ترکی ( سو یوخ ) به معنای آب نیست میباشد
که در زمستان یخبندان وقتی آب یخ میزندفقط یخ هست و آبی نیست . این واژه با تغییر واک خ به ق به ( سویوق ) تبدیل شده است که به معنای سرما است
... [مشاهده متن کامل]
که بر اثر گذر زمان قسمت ( سو ) خود را از دست داده و تبدیل به یوخ یا یخ شده است
این معنا برای یخ بهتر به نظر میرسد تا واژه yag از اوستا که به معنای بسته و یکی شده است
کاشه
گرفت آب کاشه به سرمای سخت
چو زرین ورق گشت برگ درخت
آب منجمد
به گویش بندر خمیر for now
سرما دادن به آب تا دمای آن 0 درجه و یا به زیر 0 درجه برسد و آب ( مایع ) جامد ( یخ ) شود.
در پارسی باستان به مروارید یخشه گفته می شود و یخشه ارته یا یخشرت یا یخشاارته یعنی مروارد واقعی یا مروارید اصل
در صورت زبانی وقتی آب را سرد نمایید به شکلی که سفت شود و حالت مرواید به خود بگیرد به آن یخ می گوییم که بر گرفته از کلمه باستانی یخشه به معنای مروارید است همچنین به رود سیحون در اسناد هخامنشی یخشرت گفته شده است
... [مشاهده متن کامل] کوردی: رِچ
جمد ، مسر
سرما و گرما
الان به مشهدی
واژه "یخ " از واژه آلمانی eich ( اَیخ ) گرفته شده که با جابجایی مصوت فتحه با حرف "ی" به شکل یخ در آمده است
شکل انگلیسی eich آلمانی ، ice می باشد .
یُخ به معنی ( نه ) ، خیر
یخ / yax /
مترادف یخ: بارد، یخ بندان، بی لطف، بی مزه، خنک، لوس
واژه ی یخ از واژه ی آریایی yeg گرفته شده است . حرف خ که در زبانهای ایرانی همتای دیگری برای ک - گ است . لذا در واژه آریایی yeg نیز حرف خ جانشین گ شده و آن را به واژه ی یخ بدل کرده است .
یخ ( yekh ) : [ اصطلاح چوپانی ] صوتی برای راندن بز.
هسر
اب بسته
ice
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)