واژه یازده
معادل ابجد 27
تعداد حروف 5
تلفظ yāzdah
نقش دستوری عدد اصلی
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: yācdah] ‹یانزده› ( ریاضی )
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی yAzdah
الگوی تکیه WS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
یازده یعنی ( ۱۱ ) ( احدالعشر ) ( ۱ eleven ) ( ۱۰ ) ( عددی بین ۱۰ و ۱۱ )
یازده یعنی تو یه روز ۱۱ بار بمیری و زنده شی برا جوونا
فک کنم توضیح خوبی باشه🕊🌈
درود ُ سپاس
یک از ده ⬅ یکازده ⬅ یازده
= یک در ده، یک بر ده، یک برای ده، یک با ده
افزون واژ ( =حرف اضافه ) [از]، به جز چم ( معنی ) بنیادینش، دارای چمِ بر، به، در، اندر، با، برای ( مال ) نیز است.
... [مشاهده متن کامل]
از به چم بر، به:
جمشیدوار شاه نشست از فراز تخت / دربسته آدمی و پری پیش او میان. رشیدی سمرقندی ( سده 6 ) .
بخندید از او شاه و خفتان بخواست / درفش بزرگی برآورد راست. فردوسی
از به چم در، اندر:
نشست از نهان با پدر پهلوان / بتدبیر ره تا شدن چون توان. اسدی توسی
از به چم با:
نقاش چابکدست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
از به چم مال، برای و فرزند:
گرانمایه از دختر مهرک است / ز پشت من است این ، مرا بیشک است. فردوسی
افزون واژِ [از] با چمهای گفته شده در شمارگان دوازده، سیزده، پانزده، شانزده و نوزده نیز دیده می شود ولی در شمارگان چهارده، هفده و هژده ( هجده ) ، سترده یا افتاده است.
برای نمونه: چهارزده⬅ چهارده
اا