یارو

/yAru/

    that fellow
    sirrah
    chap
    party
    bugger
    mate!
    sirrah! [used as a nominative independent]

مترادف ها

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

fellow (اسم)
آدم، یار، دوست، رفیق، بچه، یارو، مرد، شخص

bloke (اسم)
آدم، یار، رفیق، یارو، هم کار

personality (اسم)
شخصیت، وجود، یارو، هویت، خصوصیات شخص، اخلاق و خصوصیات شخص، صفت شخص

cove (اسم)
آدم، خلیج کوچک، خور، یارو، پناهگاه ساحلی دامنه کوه، شخص

gink (اسم)
آدم، گریز، وجود، یارو، مرد، شخص، ذات، هیکل، کس

guy (اسم)
گریز، یارو، فرار، مرد، شخص

varmint (اسم)
یارو، شخص، انسان یا حیوان مزاحم

sirrah (اسم)
یارو، زنکه

پیشنهاد کاربران

ما در گویش کلهری از واژه ( یارو ) برای اشاره به هر چیز نامعلوم و نامشخص استفاده میکنیم
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی یاور از ریشه ی واژه ی یار فارسی هست
یارویارویارویارویارو
گی
یعنی اون طرف یا کسی باکسی که میشه شوخی کنید باهاش میشه گفت یارو
واژه یارو
معادل ابجد 217
تعداد حروف 4
تلفظ yāru
نقش دستوری اسم
ترکیب [ پهلوی yāru ( اسم ) [مصغرِ یار] [عامیانه]
مختصات ( اِ. ) ( عا. )
آواشناسی yAru
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ لغت معین
فرهنگ واژه های اوستا
اشاره ای بی ادبانه نسبت به غایب، بین افرادی که او را بشناسند
وگرنه بی ادبانه تلقی کردنش، محتاج قرینه است
feller
یعنی آدم بی ارزش و حقیر، کسی که نامش را نمی دانند، کسی که میخواهند در موردش صحبت کنند اما تمایلی به بردن اسمش ندارند
فلانی. . . یاردانقلی. . .
یعنی طرف. یعنی اون کس
یارو::
یار او. فلانی. غریبه
یارو کجا رفت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)