جرات، توان، نیرو
یاره در زبان لکی یعنی ۱. غیض کردن و با عصبانیت برخورد کردن ۲. در زبان لکی شعر
ی روژ و ناکام یاره پیت کردم
ایسه پشیمون وهناسه سردم
یعنی یکروز ناگهان من به تو غیض کردم و بر تو خشم گرفتم
الان پشیمون هستم و آه سرد و حسرت میخورم
... [مشاهده متن کامل]
و این بیت شعر رو در مویه های لکی برای کسی که عزیزش رو از دست داده و کار از دست رفته استفاده میشه
۳. در کل یاره یعنی بد رفتاری و برخورد نامناسب با دیگران و توپیدن با عصبانیت
ی روژ و ناکام یاره پیت کردم
ایسه پشیمون وهناسه سردم
یعنی یکروز ناگهان من به تو غیض کردم و بر تو خشم گرفتم
الان پشیمون هستم و آه سرد و حسرت میخورم
... [مشاهده متن کامل]
و این بیت شعر رو در مویه های لکی برای کسی که عزیزش رو از دست داده و کار از دست رفته استفاده میشه
۳. در کل یاره یعنی بد رفتاری و برخورد نامناسب با دیگران و توپیدن با عصبانیت
یاره همه گونه زیور و ابزار است
بیفکند یاره فروهشت موی
سوی داور دادگر کرد روی.
دقیقی
بیفکند یاره فروهشت موی
سوی داور دادگر کرد روی.
دقیقی
توان
دستبند، النگو
یاره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " یاره" می نویسد: ( ( یاره به معنی دستبنداست. این واژه در پهلوی یارگ yārag می توانسته است بود. می انگارم که شاید این واژه از یار اوستایی به معنی سال بر آمده باشدکه چونان ستاکی باستانی و "آریانی"، نمونه را، هنوز در واژه ی آلمانی سالjahr به یادگار مانده است. اگر واژه ی یار ه یا" یار گ" که ریخت اوستایی آن را در یار که گمان میتوان زد از واژه ی " یار "به معنی سال برآمده باشد، از آن روی می تواند بود که در باور شناسی باستانی، در میانه ی چنبر با زمان و در پی آن، با سال پیوندی بوده است و چنبر یا گِردی و دایره نماد زمان شمرده می آمده است. از آن است که هنوز، در آیین" پیوکانی " ( =عروسی ) و پیوند، عروس و داماد، انگشتری چنبرین را به نشانه پیوند و به نشانه ی پیوند و پیمانی پایدار در انگشت یکدیگر می کنند. در آیین های راز و دبستان های درویشی نیز ، آفرینش در چنبری نمادینه شده است چه به دو نیم چنبر بخش می گردد: یکی از آن دو "کمانه ی فرود" ( قوس نزول ) نام گرفته است و دیگری "کمانه ی فراز" ( قوس صعود ) .
... [مشاهده متن کامل]
نیز بر همین پایه است که هنوز در پاره ای از زبان ها، چنبر و سال را واژه ای یکسان است. نمونه را، در فرانسوی، سال an یا annee خوانده می شود و چنبر anneau و در اسپانیایی سال ano و چنبر anillo نام گرفته است. ) )
( ( ابا یاره و گرزه ی گاو سر
اَبا طوقِ زرّین و زرّین کمر ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۳۹۹ . )
در جایی دیگر می نویسد: یاره یا دستبند یکی از زیورها و نشانه های فرمانروایی بوده است.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " یاره" می نویسد: ( ( یاره به معنی دستبنداست. این واژه در پهلوی یارگ yārag می توانسته است بود. می انگارم که شاید این واژه از یار اوستایی به معنی سال بر آمده باشدکه چونان ستاکی باستانی و "آریانی"، نمونه را، هنوز در واژه ی آلمانی سالjahr به یادگار مانده است. اگر واژه ی یار ه یا" یار گ" که ریخت اوستایی آن را در یار که گمان میتوان زد از واژه ی " یار "به معنی سال برآمده باشد، از آن روی می تواند بود که در باور شناسی باستانی، در میانه ی چنبر با زمان و در پی آن، با سال پیوندی بوده است و چنبر یا گِردی و دایره نماد زمان شمرده می آمده است. از آن است که هنوز، در آیین" پیوکانی " ( =عروسی ) و پیوند، عروس و داماد، انگشتری چنبرین را به نشانه پیوند و به نشانه ی پیوند و پیمانی پایدار در انگشت یکدیگر می کنند. در آیین های راز و دبستان های درویشی نیز ، آفرینش در چنبری نمادینه شده است چه به دو نیم چنبر بخش می گردد: یکی از آن دو "کمانه ی فرود" ( قوس نزول ) نام گرفته است و دیگری "کمانه ی فراز" ( قوس صعود ) .
... [مشاهده متن کامل]
نیز بر همین پایه است که هنوز در پاره ای از زبان ها، چنبر و سال را واژه ای یکسان است. نمونه را، در فرانسوی، سال an یا annee خوانده می شود و چنبر anneau و در اسپانیایی سال ano و چنبر anillo نام گرفته است. ) )
( ( ابا یاره و گرزه ی گاو سر
اَبا طوقِ زرّین و زرّین کمر ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۳۹۹ . )
در جایی دیگر می نویسد: یاره یا دستبند یکی از زیورها و نشانه های فرمانروایی بوده است.
طاقت
یاره : یاره یک واژه ی ترکی است که از مصدر "یاراشماق " و"یاراشیق" گرفته شده است به معنی وسیله ی آرایش و زیبا سازی ، و از فارسی به زبان عربی وارد شده و به یراق تبدیل شده . این واژه در فارسی با" ابزار" ترکیب شده و به شکل" ابزار و یراق " در آمده و امروز به معنی ابزار زیبا سازی و تزیین مخصوصا در ساختمان ها بکار می رود . در فارسی به عنوان وسیله آرایش و زینت زنان هم آمده است .
... [مشاهده متن کامل]
بیرده بلالی باش نچون یانینا سوپورگه باغلاسین؟
بؤرکو باشا قویان گرک بؤرکونه ده بیر یاراشا
( شهریار ، بلالی باش )
ترجمه : انسانی که لیاقت و قابلیت داشتن نعمات و حسنات را ندارد وقتی در جهت کسب آنها تلاش کرده و به آنها دست می یابد . به موشی می ماند که به دمش جارو می بندد. کسی که کلاه را به سرش می گذارد باید آن کلاه برایش بیاید . به عبارتی دیگر :کلاه باید با لیاقت کسی که آن را به سرش گذاشته متناسب باشد .
... [مشاهده متن کامل]
بیرده بلالی باش نچون یانینا سوپورگه باغلاسین؟
بؤرکو باشا قویان گرک بؤرکونه ده بیر یاراشا
( شهریار ، بلالی باش )
ترجمه : انسانی که لیاقت و قابلیت داشتن نعمات و حسنات را ندارد وقتی در جهت کسب آنها تلاش کرده و به آنها دست می یابد . به موشی می ماند که به دمش جارو می بندد. کسی که کلاه را به سرش می گذارد باید آن کلاه برایش بیاید . به عبارتی دیگر :کلاه باید با لیاقت کسی که آن را به سرش گذاشته متناسب باشد .
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی / ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم ( حافظ )
النگو