منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
به شکل یاست هست صفحه ۱۱۸۰
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹



لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
به شکل یاست هست صفحه ۱۱۸۰
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹



یارستن =
درزبان لکی به معنای //توانستن ، توانایی ، توانایی انجام کاری با تحکم و قدرت کافی .
درزبان لکی به معنای //توانستن ، توانایی ، توانایی انجام کاری با تحکم و قدرت کافی .
شهنشه نیارست کردن حدیث
که بر وی چه آمد ز خبث خبیث
که بر وی چه آمد ز خبث خبیث
نمیدانست
یارستن : توانایی و جرأت داشتن و جسارت داشتن است
نیارستن : جرأت نکردن و جسارت نداشتن است
همه موبَدان، سرفِکنده ، نِگون
چرا؟ کَس نیارِست گفتن، نه چون
فردوسی : داستان جمشید
جمشید ، بعد از همتایی کردن با ایزد ، چُنین گفت ، و ضحاک پسر مَرداس، بر او چیره گشت و جمشید را با اره به دو نیم کرد؛ ایرانیان هَزار سال زیر ستم ضحاک قرار گرفتند
... [مشاهده متن کامل]
نیارستن : جرأت نکردن و جسارت نداشتن است
همه موبَدان، سرفِکنده ، نِگون
چرا؟ کَس نیارِست گفتن، نه چون
فردوسی : داستان جمشید
جمشید ، بعد از همتایی کردن با ایزد ، چُنین گفت ، و ضحاک پسر مَرداس، بر او چیره گشت و جمشید را با اره به دو نیم کرد؛ ایرانیان هَزار سال زیر ستم ضحاک قرار گرفتند
... [مشاهده متن کامل]
یارستن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی یارستن می نویسد : ( ( یارستن در معنی توانستن و جرأت کردن است. ریشه ی این فعل: یار، ریختی است از ایار ayār در پهلوی به معنی یاری و کمک. اَیارستن یا ایارتن ayāritān، در این زبان، در معنی یاری رسانیدن و جرأت کردن به کار می رفته است. . ) )
... [مشاهده متن کامل]
خرد را و جان را که داند ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 185 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی یارستن می نویسد : ( ( یارستن در معنی توانستن و جرأت کردن است. ریشه ی این فعل: یار، ریختی است از ایار ayār در پهلوی به معنی یاری و کمک. اَیارستن یا ایارتن ayāritān، در این زبان، در معنی یاری رسانیدن و جرأت کردن به کار می رفته است. . ) )
... [مشاهده متن کامل]
خرد را و جان را که داند ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 185 )