یادگار

/yAdegAr/

    commemoration
    memory
    memorial
    fetish
    hangover
    heritage
    keepsake
    memento
    relic
    remembrance
    reminiscences
    souvenir

فارسی به انگلیسی

یادگار پرستی
fetishism

مترادف ها

token (اسم)
نشانی، نشان، نشانه، ژتون، رمز، یادبود، علامت، اجازه ورود، یادگار، یادگاری، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، بلیط ورود

relic (اسم)
اثر، عتیقه، یادگار، ماترک، اثار مقدس

evocation (اسم)
احضار، یادگار، احاله به دادگاه بالاتر، احالهء پرونده

memorial (اسم)
یادبود، عرضه داشت، یادگار، عریضه، لوحه یادبود

memory (اسم)
یادبود، یادگار، خاطر، خاطره، حافظه، یاد

souvenir (اسم)
یادبود، یادگار، ره اورد، سوغات

پیشنهاد کاربران

یادینه. یادینه ها. یادداشت. یادگار. یادگاری. یادینگی. یادگارینه ( ها ) . ماندگار ( ی ) . ماندنی. ماند. بِمانَد. باشد. بایستد. ایستادنی. تاریخ . تاریخی. تاریخات. گفتنی. . . . . . . شنیدنی. بِشنُفتَنی.
آیه
اثر
اثر و یاد بود به جا مانده
واژهٔ ( ( سرباز ) ) یادگار آن دوره است.
یادگار: در پهلوی ایاتگار ayātgār بوده است.
( ( از این نامور نامهٔ شهریار،
به گیتی، بمانم یکی یادگار. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 211 )

خاطره . به یاد ماندنی

معنی کلمه یادگار در زبان لری بختیاری
یاد::خاطره
گار::روزگار . دوران.
یاد روزگار جوانی
کلمه لر بختیاری
شوگار ( شب گار ) ::به تمام ایام شب هرروز
شبگار می گویند

بپرس