گیرایی

/girAyi/

    allure
    appeal
    attraction
    attractiveness
    charm
    cuteness
    drama
    draw
    fascination
    grace
    magnetism
    piquancy
    presence
    spiciness
    colors
    kick
    pull
    atmosphere

فارسی به انگلیسی

گیرایی جنسی
sex, sex appeal

گیرایی داشتن
engross

گیرایی سحر امیز
glamor, glamour

گیرایی ظاهری
glitz

گیرایی و جلا دادن به
lard

مترادف ها

charism (اسم)
گیرایی، عطیه الهی، جذبه روحانی، گیرش

charisma (اسم)
گیرایی، عطیه الهی، جذبه روحانی، گیرش

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه گیرایی از ریشه ی واژه ی گیرا و یی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گیراییگیراییگیراییگیراییگیرایی
واگیرا:خاج. خنثی
زاسمتا:زداینده ودفع و دافعه.
باسمتا:دارنده و جذب و جاذبه.
ناسمتا:نادارنده و خاج و خنثی.
زا سَمتا.
با سَمتا.
نا سَمتا.
سمت ا.
ناسَمتایی:خاجه ( خاج ) و خنثی.
ناگیرایی:دافعه.
گیرایی:جاذبه.
گیرایی:جاذبه.
ناگیرایی:دافعه.
#. که با؛
خودگیرا بودن .
و یا،
خودگیرانبودن یکی نیستند.