knot (فعل)بهم پیوستن، گره زدن، گیر انداختن، گره خوردن، منگوله دار کردنconfuse (فعل)دست پاچه کردن، گیج کردن، مغشوش کردن، سراسیمه کردن، ژولیده کردن، گیر انداختن، در جواب عاجز کردن، اشفته کردن، باهم اشتباه کردن، گرفتار کردن، اسیمه کردنinvolve (فعل)وارد کردن، گیر انداختن، پیچیدن، گرفتار کردن، مستلزم بودن، گرفتار شدن، پیچیده شدن، در گیر کردن یا شدنcircumvent (فعل)باحیله پیش دستی کردن، گیر انداختنenmesh (فعل)گیر انداختن، گرفتار کردن، بدام انداختن، در شبکه نهادن، در دام نهادن، گرفتار مخمصه کردنentangle (فعل)گیر انداختن، پیچیده کردن، اشفته کردن، گرفتار کردنembrangle (فعل)گیر انداختن، اشفته کردن، گرفتار کردنmesh (فعل)گیر انداختن، بدام انداختن، شبکه ساختن، تور ساختن، درهم گیرافتادن، تور مانند یا مشبک کردن