گیج

/gij/

    absent-minded
    confounded
    dizzy
    dopey
    absent
    abstracted
    dopy
    giddy
    huggermugger
    lightheaded
    lost
    muddle-headed
    perplexed
    punch-drunk
    rocky
    scatterbrained
    sodden
    thunderstruck
    confused
    bewildered
    puzzled
    fuddled
    muzzy
    woozy
    slap-happy
    spaced-out

فارسی به انگلیسی

گیج خوردن
reel, stagger, swim, to feel giddy, to reel, to stagger

گیج رفتن
reel, swim, whirl

گیج روغن
dipstick

گیج شدن
to be confused, to get puzzled, puzzle, stick, to become giddy

گیج و سراسیمه کردن
devastate

گیج و گنگ
spellbound

گیج و لرزان
groggy

گیج و مبهوت کردن
befuddle

گیج کردن
amaze, baffle, bewilder, confound, confuse, disconcert, distract, bedazzle, bamboozle, befog, bemuse, boggle, daze, entangle, muddle, mystify, obfuscate, perplex, petrify, puzzle, rattle, stagger, stumble, stupefy, flummox, stick, stump, throw, to make giddy, to give the vertigo(to), to bewilder, to stupefy

گیج کننده
stunner, stupendous, baffling, bewildering adj., dizzy, imbroglio, perplexing, puzzler, staggering, vertiginous, thunderbolt

مترادف ها

staggerer (اسم)
گیج، تلو تلو خور

swimming (صفت)
گیج

astray (صفت)
گمراه، بی راه، گیج، سرگردان

absentminded (صفت)
حواس پرت، پریشان خیال، سر به هوا، گیج

wacky (صفت)
حواس پرت، گیج، خرف

light-headed (صفت)
حواس پرت، گیج، بی قید، بی فکر، سبک سر

distrait (صفت)
سر به هوا، گیج

dizzy (صفت)
گیج، دچار دوران سر

staggering (صفت)
گیج، متناوب

astounding (صفت)
گیج، عجیب

confounded (صفت)
گیج، نفرین شده، مبهوت، مات، مضطرب، سر در گم، لعنت شده

hazy (صفت)
گیج، مبهم، مه دار، نامعلوم

darned (صفت)
گیج، سر در گم

giddy (صفت)
گیج، مبتلا به دوار سر، دوار

stupid (صفت)
گیج، مزخرف، احمق، کند ذهن، خیره سر، سبکسر، سفیه، خنگ، نفهم، دبنگ

slaphappy (صفت)
گیج، از خود بی خود، سرمست، بی مهابا

muddle-headed (صفت)
گیج، خرف، کودن

mazy (صفت)
گیج، مرکب

deuced (صفت)
گیج، پریشان

muzzy (صفت)
گیج، گرفته

hare-brained (صفت)
گیج، بی پروا، وحشی، دیوانه، سبک مغز

plumbous (صفت)
گیج، سرب دار، سربی، وابسته به سرب

پیشنهاد کاربران

این یک واژه ترکی است که در اصل گیژ است و متضاد ان هم بیژ که معنای ادم زرنگ را میدهد.
در ترکی گیج ، گیژ تلفظ میشود و متضاد ان بیژ است که به معنای ادم زرنگ است . گیج یک واژه ترکی است
گیج ( زادهٔ ۲۴ ژوئیه ۱۹۸۰، در هات اسپرینگز ( آرکانزاس ) ، ایالات متحده ) پورن استار آمریکایی و استریپر سابق است.
گاژ در ۱۹ سالگی وارد صنعت فیلم پورنو شد. اما وقتی در آغاز شروع بکار در این صنعت کرد، بخاطر ظاهر جوان و جثهٔ کوچکش، شایعه شد که او زیر سن قانونی است.
...
[مشاهده متن کامل]

گاژ در انتخابات ۲۰۰۸ ریاست جمهوری در آمریکا از زمره حامیان جان مک کین، نامزد جمهوری خواهان، بود.
• او یک خالکوبی بر پشتش دارد ( یک خورشید بزرگ با یک M که حرف اول نام دوست پسر پیشینش موجو است ) ، یک خالکوبی بالای پای راستش ( هلال ماه ) و یک خالکوبی دیگر بر پشت گردنش دارد.
• در زندگی شخصیش دوجنس گرا است.
• وی زمانی مجری یک برنامه رادیوی در یکی از رادیوهای محلی شهر لوس آنجلس بود.
• او را نباید با یک ستارهٔ پورنوی زن دیگر به نام سامانتا گاژ، یا یک ستارهٔ پورنوی مرد با همین نام اشتباه گرفت.

گیجگیج
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/گیج_(بازیگر_پورنوگرافی)
کم حواس
بهزاد جان شما که نمیتونی از خودت روش در بیاری و به خودت مدال پیروزی بدی، شما برو فرهنگ لغت الفرس اسدی رو بخون خودت میفهمی
به قطع و با جدیت نمیشه گفت این واژه مال کدام زبانه ولی بنظرم یکی از راه های فهمیدن آن متضاد سازی است. به این معنی که اگه متضاد آن کلمه در یک زبان هموزن و شبیه باشه میشه گفت ریشه ی آن کلمه متعلق با آن زبان
...
[مشاهده متن کامل]
است. در فارسی متضاد گیج چیه؟؟ فکر میکنم سرحال باشه که اصلا شباهتی به هم ندارن ولی در تورکی متضاد آن کاملا شبیه و هموزنو همشکل این کلمه است. گیج و بیج. در تورکی گیج یا گیژ به آدم دستو پا چلفتی گفته و بیج یا بیژ به آدم ولدزنا، زرنگ، باهوش گفته میشه پس میبینید که این کلمه یک کلمه ی تورکی هست. دوستان وقتی گفته میشه یک کلمه تورکی هست انقدر گارد نگیرید هزاران سال در این مملکت تورکی پا به پای فارسی حضور داشته 1200 سال حکومتهای تورک زبان تو قدرت بودن مسلمه که واژگان بیشمار تورکی وجود داشته باشه که الان در فارسی استفاده میشه وتصور میشه فارسی هست در حالیکه این واژگان و کلمات کاملا تورکی هستن

به افرادی که نمی دانند دارند چه کار میکنند نیز صفت"گیج"تعلق می گیرد.
در ترکی به آدم گیج مایماخ و در ترکی استانبولی مانیاخ گفته میشه
هاج
گیج، واژه ایرانی که تلفظ های دیگر آن در میان اقوام ایرانی : گیج، گیژ، گیگ، گیک و گیز بوده است و در زبانهای ایرانی به معنی درد، درد سر . گیجی سستی، گرختی بوده است
درود ُ سپاس
"گیج" واژه ای ست پارسی - پهلوی که در فرهنگنامه لغت فرس اسدی ( سده 5 ) آمده به معنای [احمق و ابله] و همچنین در معنای [خودستای و صاحب عجب و تکبر] وهمچنین در دیگر فرهنگهای پیشین پارسی و در زبان شاعران سده های گذشته.
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه در اصل پهلوی ست که به گفته ابن مقفع، زبان ری و دماوند و همدان و اصفهان و آذربایجان بوده است.
دو نمونه از کاربرد واژه گیج در سروده های پهلوی:
1 - در سروده ای از "بانو باغبان اردبیلی" از مریدان شیخ صفی الدین اردبیلی ( سده 7 - 8 ) که او را مخاطب قرار داده، این واژه را می بینیم:
دیره کین سر به سودای ته گیجی / دیره کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سر باستانه اچ ته دارم / خود نواجی کو وَربختی چو کیجی
چم پارسی:
دیرگاهی ست کین ( که این ) سر با سودای تو گیج است / دیرگاهی ست کین چشم چه خونین اشکی ریزد
دیرگاهی ست سر به آستان تو دارم / خود نمی گویی که او بدبخت چه کسی است؟
2 - این واژه به دیس "گیج و ویج" در دو بیتی بابا طاهر عریان ( سده 5 ) به زبان پهلوی - پارسی:
دلم از دست خوبان گیج و ویجه / مژه برهم زنم خونابه ریجه
دل عاشق مثال چوبِ تر بی / سری سوجه، سری خونابه ریجه
چم پارسی:
دلم از دست خوبان گیج و ویج است / مژه برهم بزنم خونابه ریزد
دل عاشق مانند چوب تر باشد / یک سرش سوزد، از سر دیگرش خونابه ریزد ( وقتی یک سرِ چوب تر می سوزه، سر دیگرش جلز ولز می کنه )
این واژه مانند هزاران واژه دیگر پهلوی - پارسی در زبان امروز آذربایگان، بازمانده از زبان نیاکان پهلوی زبان آن دیار است که سینه به سینه تا به امروز رسیده و حتا با چسبیدن پسوند به آن، نقش کارواژه ای ( فعلی ) نیز به خود گرفته است.

گیج کلمه ای تورکی است که از فعل گیجلنمق به معنی گیج رفتن گرفته شده است و در زبان سومری گیج به معنی مریض به کار می رفته است
در لری بختیاری
گیج: گِهْز
در زبان لری گیج میشه شیت
اسکل
معنی دیگرگیج. ( واج ) میباشد

گاگول
معنی دیگر gage اندازه گیر است که اسم انگلیسی میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس