گیاه واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �gyāh� در فارسی میانه به معنی علف و سبزه و روییدنی می باشد که با واژه �gaya� در زبان اوستایی هم ریشه است .
فردوسی:
به کشت اندرون شد چو آذرگشسپ
پر از آب دیده، پر از خون چَشم
... [مشاهده متن کامل]
نبد بر زمین جای یک گیاه
ز کردار دیو و ز چرخ سیاه
رودکی :
ز خاک تیره بر تن بر کند گِل
ز آب سرد بر رویش زند گِل
ز باد اندر گیاه اندازد او را
همی پرورد و هم بنوازد او را
بررسی هزارمین بار واژه گیاه
دوست عزیز امین یا عبدالرضا یا بهنام رضایی یا درست تر سعید سرور اسم حساب های ایشان هستند دوستان آبادیس تاکی این حرف می زند این دوست ما به خدا قسم تو فقط زبانتون ترکی فقط بروی تست ژنتیک بدهید به تمام کتاب مقدس تُرک نیستی حرف های که می زنید در هیچ کتاب فارسی ترکی عربی انگلیسی نیست از کجا می آورد این حرف رو می زنید خدا می داند تمام زندگی تو شد آبادیس خیلی بیکار به خدا البته دیوار حاشا بلند می توانید بگوید من این اسم هانیستم ولی این قد تابلو هستی که در دیوار می داند شما با خود سعید سرور یکی هستید
... [مشاهده متن کامل]
واژه �گیاه� یکی از واژگان کهن زبان فارسی است و در زبان ها و متون مختلف فارسی کاربرد گسترده ای دارد. در ادامه، بررسی واژه شناختی، معنایی و منابع مرتبط با واژه �گیاه� را ارائه می دهم:
- - -
🔹 ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) واژه �گیاه�
واژه �گیاه� از فارسی میانه آمده و ریشه در زبان های ایرانی کهن دارد. شکل فارسی میانه آن به صورت gyāh یا gyāx بوده است.
در پارسی باستان معادلی برای آن به شکل مستقل ثبت نشده، ولی در اوستایی واژگانی مانند urvarə به معنای �رُستنی� یا �گیاه� دیده می شود.
برخی زبان شناسان ( مانند احمد تفضلی و ژاله آموزگار ) آن را مرتبط با ریشه های هندواروپایی می دانند که به مفهوم رشد و رُستن مربوط می شود.
- - -
🔹 معنی واژه �گیاه� در منابع معتبر
1. فرهنگ دهخدا
> گیاه: رُستنی، نبات، هر آنچه از زمین بروید و دارای ریشه، ساقه، برگ و گاه گل و میوه باشد. گیاه در برابر جانور به کار می رود.
2. فرهنگ معین
> گیاه: ( اسم ) ۱ - هر موجود زنده ای از نوع نباتات که توانایی تولید مثل، رشد، و تغذیه از طریق فتوسنتز داشته باشد. ۲ - هر نوع علف و بوته.
3. فرهنگ عمید
> گیاه: موجودی زنده که در خاک می روید، دارای برگ، ریشه و ساقه است و به وسیلهٔ نور خورشید و آب، غذا تولید می کند.
- - -
🔹 کاربرد واژه �گیاه� در متون کهن
در ادبیات فارسی، واژه �گیاه� اغلب در معانی استعاری و نمادین به کار رفته است. مثلاً:
حکیم فردوسی در شاهنامه:
> چو پرورده شد گیَه و مرغ و ماهی
یکی شد زمین پهن گاهِ شاهی
در این بیت، گیاه یکی از عناصر اولیه آفرینش طبیعت معرفی شده است.
- - -
🔹 طبقه بندی علمی گیاه ( در زیست شناسی )
از دیدگاه زیست شناسی، گیاهان به سلسله یا پادشاهی Plantae تعلق دارند و ویژگی هایی همچون:
فتوسنتز ( کلروفیل دارند )
سلول های دیواره دار ( دیواره سلولی سلولزی )
تولید مثل جنسی و غیرجنسی
رشد وابسته به نور، آب و خاک
- - -
🔹 منابع معتبر برای مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ دهخدا ( دانشگاه تهران )
2. فرهنگ معین ( دکتر محمد معین )
3. فرهنگ فارسی عمید ( حسن عمید )
4. زبان و ادب فارسی - احمد تفضلی
5. درآمدی بر زبان شناسی تاریخی – علی اشرف صادقی
6. مقدمه ای بر رده بندی گیاهان – دکتر محمدرضا شادلو
- - -
برای بررسی ریشه باستانیِ واژه ی فارسی �گیاه� و اینکه
آیا واقعاً از کلمه ی تورکی گُویرمَک ( به معنای �سبز شدن� ) گرفته شده یا خیر، باید چند نکته را روشن کنیم:
- - -
🔍 بررسی زبان شناسی
1. واژه نامه های معتبر زبان ترکی مانند �Nişanyan S�zl�k� ( ۲۰۱۵–۲۰۲۵ ) ، در بخش مربوط به "inherited terms" یا واژه های کهن ترکی، چنین ردی از guyah یا guyahmak به معنای �سبز شدن� یا �گیاه� ارائه نمی دهند .
2. دیکشنری های ریشه ای مانند �Clauson’s Etymological Dictionary of Pre‑Thirteenth Century Turkish� نیز اشاره ای به ریشه ی guy - یا guyer - برای �گیاه� ندارند .
3. همچنین، حتی منابع آنلاین معتبری که به اصطلاحات علمی، گیاه شناسی یا پزشکی مربوط اند، �گیاه� را معادل ترکی bitki یا bitkiler می دانند و هیچ ارتباطی با g�yerak/guyeremek نشان داده نمی شود .
- - -
🧩 احتمال خلط یا شباهت های تلفظی
در زبان ترکی استانبولی �گیاه� → bitki است.
در زبان ترکی آذربایجانی هم در متون رسمی از bitki یا ot برای گیاه استفاده شده، نه guyer یا g�yer.
ممکن است در برخی گویش های محلی یا روستایی، اسمی شبیه guyer یا g�yer برای گیاه یا بخشی از آن یا حتی سبزه به کار گرفته شده باشد، اما این شکل در منابع ریشه شناسی تاریخی یا علمی معتبر مستند نشده و اغلب به عنوان واژه ای عامیانه باقی مانده است.
- - -
✅ بنابراین:
هیچ منبع آکادمیک و زبان شناسانه ریشه ی مستقیم واژه ی فارسی �گیاه� را از �گُویرمَک� ( یا مشابهات ترکی ) تبیین نکرده است.
اگر هم در گویش های محلی چنین ارتباطی شنیده شده، احتمالاً یک خودساخته ی محلی یا تقلیدی عامیانه بوده که وارد زبان شفاهی شده، ولی از نظر ریشه شناسی تاریخی قابل اتکا نیست.
- - -
📚 منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر
Nişanyan S�zl�k: واژه نامه ی ریشه شناسی ترکی که معمولاً هر واژه ی ترکی را تا منشأ اولیه ای که قابل ردیابی است بررسی می کند .
Clauson’s Etymological Dictionary of Pre‑Thirteenth Century Turkish: یکی از مراجع پایه در زبان شناسی ترکی که رابطه ی واژه ها را از زبان های ترکی قدیم بررسی می کند .
- - -
✍️ جمع بندی
> تا کنون هیچ منبع زبان شناسی معتبری ریشه ی واژه ی فارسی �گیاه� را به کلمه ای مثل �گُویرمَک� یا �گُویر� تورکی نسبت نداده است. بنابراین آن را نمی توان به صورت ریشه ای تأیید کرد.
گیاه کلمه ای تورکی است که از گویرمک به چم سبز شدن گرفته شده گویر ریشه ان بوده که با تبدیل ر به ه گویه و گیاه شده البته این گوی سبز گیاهی است و با گوگ یعنی ابی اسمانی و یاشیل سبز غیر گیاهی فرق میکند
دوست عزیز، برای سنجش خویشاوندی زبان ها و ریشهٔ واژه ها نمی توان به شباهت ظاهری صداها اکتفا کرد؛ زبان شناسی تاریخی بر مقایسهٔ منظمِ آواها، ساختارها و مستندات کهن استوار است. اگر همین روش را روی فارسی و ترکی به کار ببریم، نتیجه روشن است:
... [مشاهده متن کامل]
۱. جایگاهِ دو زبان در خانواده های زبانی
زبان خانواده کهن ترین متنِ بی واسطهفارسی ( شاخهٔ ایرانیِ هندواروپایی ) هندواروپایی ← هندوارانی ← ایرانیکتیبهٔ بیستونِ داریوش بزرگ، ۵۲۲ – ۴۸۶ پ. م. ترکی ( شاخهٔ اغوز / اوغوزِ خانوادهٔ تُرکی ) خانوادهٔ تُرکیسنگ نوشته های اورخون، ۷۳۲ – ۷۳۵ م.
فاصلهٔ زمانیِ میان این دو نخستین گواه، بیش از ۱۲۰۰ سال است؛ پس نمی توان فارسیِ باستان را مشتقِ ترکی دانست. افزون بر این، منابع مرجعِ زبان شناسی فارسی را به صراحت در شاخهٔ ایرانیِ خانوادهٔ هندواروپایی جای می دهند.
۲. چند واژهٔ بحث برانگیز
واژهریشهٔ مستند در منابع زبان شناسیتوضیح کوتاهگیاه پهلوی gyāh ← احتمالاً هم ریشه با اوستایی 𐬔𐬀𐬊𐬛𐬁𐬌𐬌𐬎 ( gaodāiiu �علف؛ خوراک گاو� ) هیچ پیوند صوتی - قانون مند با آذری g�y ( = آسمان/آبی ) ندارد. سبزپهلوی spz/sbz �تازه، سبز�؛ خاستگاه ایرانی، با قیاس های در زبان های خاوری ( پشتو sābə́ �سبزی� ) دوباره، نه از g�y مشتق می شود و نه از yaşıl ( سبزِ ترکی ) . گوجه ( در �گوجه سبز�، �گوجه فرنگی� ) تصغیرِ گوی �توپ، کره� پسوند ـچه ( گو - چه → گوجه ) ؛ همانندِ �کوزه� از �کوز� ـه. شباهت به آذری g�yəm تصادفی است. گیـ ـ ( پسوندِ فارسیِ ـگی ) ادامهٔ پسوند پهلوی - īg برای اسمِ مصدر و صفتِ حالت ( �تازگی، بندگی، زند گی� ) . خاستگاه ایرانی دارد، نه ترکی.
۳. دربارهٔ �گیارمک� و �g�yərmək�
در آذری امروزی فعل g�yərmək یعنی �جوانه زدن/سبز شدن� ( از g�y �آبی/سبز� ) . این فعل هرگز در متون پهلوی یا فارسی با صورت گیارمک ثبت نشده و قواعد واجی آن با فارسی همخوانی ندارد؛ بنابراین نمی تواند سرچشمهٔ واژه های فارسی باشد.
۴. پسوند های فارسی و ترکی
• پسوند پهلوی - īg > فارسی - گی برای انتزاع یا خاصیت ( تیرگی، شوخ گی ) .
• در ترکی، پسوندهای هم ظاهر ( مانند - lik / - lık ) کارکرد جداگانه دارند؛ صرفِ شکلِ مشابه، دلیلِ وام گیری نیست.
۵. وام گیریِ متقابل واقعاً چگونه است؟
طی سده های میانه، واژگان بسیاری از ترکی ( به ویژه اصطلاحات ایلیاتی و نظامی ) وارد فارسی شد و برعکس صدها واژهٔ فارسی– از کتاب تا اقتصاد – در ترکی ( استانبولی، آذری و … ) زندگی می کنند؛ فهرست بزرگی از این وام واژها را حتی در خود ویکی واژهٔ آذری می بینیم.
وام گیری امری طبیعی میان زبان های همسایه است، اما وام گیری هرگز شاخهٔ تبارشناختیِ یک زبان را تغییر نمی دهد.
جمع بندی
• شواهد باستان شناختی و کتیبه ای نشان می دهد فارسی هزار سال پیش از هر متنِ ترکی به طور مستقل وجود داشته است.
• مقایسهٔ نظام مندِ آواها تأیید می کند واژه های �گیاه�، �سبز�، �گوجه�، پسوند �ـگی� و … ریشهٔ ایرانی دارند، نه تُرکی.
• شباهتِ سطحی یا هم آوایی ( مثل giy�h ~ g�y ) بدون انطباق قوانین واجی و تحول تاریخی، از نظر علمی اعتباری ندارد.
• در بررسی ریشهٔ فارسی باید به زبان های ایرانیِ کهن ( اوستایی، فارسی باستان، پهلوی ) مراجعه کرد؛ بدون آنها هر �اتیمولوژی� صرفاً حدس است.
گی در زندگی یک پسوند هست اصلا معنی ندارد. پس اینجوری باشه بردگی یعنی زندگی کردن برده. گشنگی یعنی چی. این گی پسوند ترکی هست. اکثر پسوندهای فارسی ترکی هستند، اینا معنی ساز هستند خودشون معنی ندارد گی و گا
... [مشاهده متن کامل] و گو سه تا پسوند ترکی هستند، ینگی یعنی نو در ترکی، حتی میتونند بعد از اون هم پسوند دیگری باشه و در میان قرار بگیرند مثل یانگین، یعنی یانگی به علاوه نه، ورگی بعنی مالیات. قرارگا که ه ندارد و ه ان اید هست چون قرار به معنای تصمیم کلمه ای ترکی هست در فارسی قرارگاه محل تصمیم هست حال گاه در فارسی زمان هست مثل گاهی نه محل و هیچ ربطی به هم ندارند. چرا اینقد بدون منطق هر چیزی رو میگید
بله معنی زنده بودن رشد کردن در گی از اینجا میاد ولی ربطی به زندگی انسانی نداره ربطی به جان نداره بلکه برای نباتات هست
واژه گیاه از گوی ترکی هست یعنی اسمان، گیاه یعنی به سوی اسمان، گی در ترکی یعنی سبزی و هر چیزی که رشد میکند. گیارمک یعنی رشد کردن نباتات یعنی حرکت به سوی بالا و اسمان و ابنجوریه. اغاج چون گیارمیش یعنی درخت
... [مشاهده متن کامل] خیلی رشد کرده، خیلی به سمت اسمان بالا رفته و دکتر کزازی بسیار ضایع شده اند متاسفانه با نظرات بسیار ابکی
دکتر کزازی از خودش چجوری به این نتایج خارج العاده میرسه هرکسی که دو زبان ترکی و عربی رو مسلط نباشه هیچ دانشی در مورد زبان فارسی نمیتونه داشته باشه چون یهو یک کلمه تابلو ترکی رو میگه فارسی، تازه بگم وقتی
... [مشاهده متن کامل] به گیاه میگی رستنی نمیدونی که خود رسیدن ترکی هست و رستنی از رسیدن مشتق شده و ارسیدی ترکی از ریشه ارمک یعنی متمایل شدن و رسیدن به جایی هست که با حذف الف به شکل رسیدی وارد فارسی شده. در فارسی کلماتی که تازه فکر میکنید ناب هستند خودشون ترکی هستند
بوته هم ترکی هست از بیتکی که با توجه به گرد لبی بودن ی در اینجا به صورت بوت و بیت امده است یعنی بوته و بیتکی، اینا همه نشان دهنده اینه پهلوی چیزی جز ترکی نیست. در ترکی به رشد گیاهان و درختها گیارمک میگویند
... [مشاهده متن کامل] که گی یعنی اسمان و ارمک یعنی رسیدن و رفتن هست همین کلمه ارمک هم در فارسی وارد شده و ارسیدی به معنی اگر می رسید با خذف الف به رسیدی تبدیل شده هست در کل فارسی مشتقی از ترکی هست نه زبانهای هند اروپایی، اوبایا ارسیدی یعنی اگر به خانه میرسید
ترکی می باشد از گیارمک به معنای رشد کننده ریشه کلمه گوی هست یعنی اسمان، کلمه گوی هم به معنای گوی و گردی در فارسی وارد شده است. گیاه یعنی چیزی که به سمت اسمان رشد و حرکت میکند از همین کلمه هم رنگ سبز در
... [مشاهده متن کامل] ترکی مشتق شده است مثل کلمه گویجه که گوجه شده است. همچنین گوی به معنی رنگ ابی نیز می باشد که درست رنگ ابی هست زیرا رنگ سبز در ترکی عامیانه از گی و گیاه ساخته شده و اصیل نیست و صحیح ان یاشیل هست بمعنی سبز
اشه ( گیاه و همچنین مرهمی که بر استخوان در رفته بندند )
رُستنی
نبات
مرغزار
واژه گیاه
معادل ابجد 36
تعداد حروف 4
تلفظ giyāh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gayāh] ‹گیه، گیا، گیاغ، کیاغ› ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی giyAh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
نه رجب طیبه.
در ترکی bitki
منبع باستانیتون همین کزازیه؟ 🤔
گیاه و گیان و جان و زی و گی در زندگی همگی همریشه و به معنی زنده و زندگی معادل با حی و حیات عربی
گیاه آنگونه که در گیاه شناسی Botanic نوشته شده به چیزی می گویند که از ریشه, ساقه و برگ ساخته شده و با کمک تابش خورشیده از مایه های an - organic مایه های اورگانیک می سازد به این ویر ویاد گیاهان را فتو آتوتروپ Photoautotroph می گویند و آن اورگانیسمی است که با تابش خورشید و دی اکسید کربن CO2 و آب انرژی برای ادامه زیست خود را می سازد. این واکنش آنقدر گسترده و پیچیده است که خود دانشی به نام بیوشیمی گیاهی را پدید آورده است. آنگونه که اسدی توسی در گرشاسپنامه و فردوسی* نوشته اند:
... [مشاهده متن کامل]
میاسای از اندیشه گونه گون// که دانش ز اندیشه گردد فزون|| *چو خواهی که دانسته اید به بر// به گفتار بگشای بند از گهر
در اروپا به گیاهانی بر می خوریم که خانه آغازین آنها در جای دیگری بوده و پیش از آنکه نمونه در این باره بنویسم بایسته است که واژه هایی را بکار ببرم. یکی Neobiota است و آن به گونه هایی از گیاهان می گویند که با دست داشتن آدمی در یک جایی از کره خاکی جا گرفته و در آنجا خانه تازه پیدا کرده و ماندگار شده و از پیش در آنجا نبوده اند. این گیاهان را Neophyten می گویند و جانورانی که بنا بر گفته بالا در جایی زیستگاه تازه پیدا کرده اند Neozoen می نامند. واژه دیگر به انگلیسی Cosmopolitan است که آلمانی آن می شود Kosmopolit و آن به جانداری گفته می شود که زیستگاه یا Biotop در سراسر جهان یا بخشی از آن را که در گزینش او گذاشته اند گسترش پیدا کرده است. گیاهی که می خواهم نام ببرم و در آغاز در سرزمین ما ایران زمین خانه داشته به لاتین Polygonum persicaria است. این گیاه را در آلمان, سوئد, هلند و فرانسه دیده ام. تابستان که به سوئد می رویم به اندازه بسیار زیاد در جنگل کنار جایی که آب هست دیده می شود.
Plant
رستنی، سبزه، علف، نامی، نبات، بوته
گیاه: دکتر کزازی واژه ی گیاه را با واژه ی جان هم ریشه می داند و در مورد واژه ی جان می نویسد : ( ( جان در پهلوی گیان gyān بوده است . این ریخت هنوز در کردی به کار برده می شود . ریشه ی اوستایی واژه ی گیه gaya به معنی زندگی است و ستاگی است که در ریخت زی در زیستن مانده است . ) ) بنابراین به نظر می رسد که واژه ی گیاه تغییر یافته ی "گیه " که همان جان می باشد و در کل گیاه معنی موجود زنده معنی می دهد .
... [مشاهده متن کامل]
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 168 )
گیاه گادما یا گادمه به فارسی چه میشود لطفا واژه فارسی اش رابرام بفرمایید. تشکر
گیاه ( Plant ) : مترادف آن در زبان فارسی ’رستنی‘ است. بطور کلی دارای خصوصیات زیر می باشند:
1. موجودی زنده و از جانداران هو هسته ای ( یوکاریوت ) می باشد.
2. دارای ریشه، ساقه، و برگ می باشند. فقط گیاهان آوندی دارای قسمت های نام برده شده می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
3. فاقد اندام حسی و حرکتی ارادی هستند.
4. غذای خود را از طریق فرآیند شیمیایی فتوسنتز با استفاده از مواد آلی نور خورشید آب، تولید می کند.
ورمه
نبات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)