گوی

/guy/

    sphere
    ball
    globe
    bead

فارسی به انگلیسی

گوی بازی
game of ball/polo and the like
ballgame

گوی بلورین در فال گیری
crystall ball

گوی پرانی کردن
pitch

گوی دارای مسیر منحنی
blooper

گوی راهنما
buoy

گوی زدن اهسته با چوگان
bunt

گوی شماره هشت
eight ball

گوی شناور
float

گوی فلزی کوچک
caster

گوی مانند
global, globular

گوی ماهی
globefish

گوی نخ
clew

گوی که اهسته زده شده
bunt

مترادف ها

globe (اسم)
زمین، گوی، حباب، قطره، کره، کره خاک

sphere (اسم)
محیط، حوزه، گوی، قلمرو، رشته، دایره، کره، فلک، گردون، جسم کروی، حدود فعالیت، دایره معلومات

ball (اسم)
توپ، بال، گلوله، گوی، توپ بازی، رقص، مجلس رقص، گرهک، ایام خوش، خوشی

orb (اسم)
گوی، جسم کروی

clue (اسم)
راهنما، اثر، نشان، گوی، رشته، گره، کلید، گلوله نخ، مدرک

clew (اسم)
گوی، گره، گلوله نخ

rundle (اسم)
گوی، پله نردبان، استوانه گردنده

پیشنهاد کاربران

واژه گوی از فارسی میانه ( gwd /⁠gōy⁠/، �توپ� ) . همسایه با سانسکریت गोल ( gola ) ، فارسی گلوله ( golule، �گلوله؛ گلوله� ) ، Luri شمالی گولٛاْ ( goła، �گلوله� ) ، کردی مرکزی گولە ( gule ) و N کردی go، و گۆn ( �توپ� ) ، زازاکی gudi ( �توپ؛ دور� ) و یک واژه امانتی ایرانی در سریانی کلاسیک ܓܘܝܐ ( gōyāʾ ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مشخص است فارسی تابلو تابلو هست.
منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی

در گویش تاجیکی گوی میشه=� بگوی !
گوی یا گلوله
گوی از ریشه آرامی گویا gōyā و هندو اروپائی گلوم. glom و در لاتین و انگلیسی گلوبوس globus در سانسکریت و لری شمالی گولا gola و کردی شمالی گوگ gog فراگرد داشته
سبز در ترکی یاشیل هست
سبزه = گوی
گوک و گوی یعنی آسمان و آبی
تکمه
در کوردی با تلفظ:گوِ یا جُ
به معنای گوش است
در زبان ترکی به معنی سبزی خوردنی یا رنگ سبز می باشد
دایره، کروی
کره گونه ، بیضی درواتی ، شکل کره ، گلوله ای
در زبان لری بختیاری به معنی
می گویی.
goe

بپرس