واژه گوی از فارسی میانه ( gwd /gōy/، �توپ� ) . همسایه با سانسکریت गोल ( gola ) ، فارسی گلوله ( golule، �گلوله؛ گلوله� ) ، Luri شمالی گولٛاْ ( goła، �گلوله� ) ، کردی مرکزی گولە ( gule ) و N کردی go، و گۆn ( �توپ� ) ، زازاکی gudi ( �توپ؛ دور� ) و یک واژه امانتی ایرانی در سریانی کلاسیک ܓܘܝܐ ( gōyāʾ ) .
... [مشاهده متن کامل]
مشخص است فارسی تابلو تابلو هست.
منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
در گویش تاجیکی گوی میشه=� بگوی !
گوی یا گلوله
گوی از ریشه آرامی گویا gōyā و هندو اروپائی گلوم. glom و در لاتین و انگلیسی گلوبوس globus در سانسکریت و لری شمالی گولا gola و کردی شمالی گوگ gog فراگرد داشته
سبز در ترکی یاشیل هست
سبزه = گوی
گوک و گوی یعنی آسمان و آبی
تکمه
در کوردی با تلفظ:گوِ یا جُ
به معنای گوش است
در زبان ترکی به معنی سبزی خوردنی یا رنگ سبز می باشد
دایره، کروی
کره گونه ، بیضی درواتی ، شکل کره ، گلوله ای
در زبان لری بختیاری به معنی
می گویی.
goe