گوژ


    curve
    humpback

فارسی به انگلیسی

گوژ شدن
curve

گوژ کردن
curve

مترادف ها

hunch (اسم)
قلنبه، ظن، قوز، کوهان، گوژ، فشار با ارنج، احساس وقوع امری در اینده

hump (اسم)
قوز، پیاده روی، کوهان، گوژ، برامدگی گرد

پیشنهاد کاربران

گوژ=قوز=قوس=کوز=کمان=خمیده و. . . . .
درزبان لکی علاوه براین معنا ،
کلمه ی گوژ =اصطلاحی است در کار دامداری ودامپروری .
که :بچه ی گاو وگوسفند را مبرند که ازمادرش شیر بگیرد وسیر شود این حرکت را گوژ می گویند .
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی که غروب یاصبح گاومادر شیر ندارد می گویند بچه اش گوژ کرده . وخورده است .
گوژ=جوژ=جوش=جویدن وخوردن .

آینه ی کوژ: آینه ی مُحدَّب.
آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
گوژ
گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده
برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند :
جوز=گردو
کوزه
گوژپشت
گوزک ( لری ) =قوزک ( فارسی ) = استخوان برآمده کنار مچ پا
...
[مشاهده متن کامل]

آینه های کوژ=آینه های برآمده
غوژ کردن ( لری ) =گِرد و جمع شدن از سرما یا. . .
گوز ( آذری ) = چشم و گِردی چشم

هوالعلیم
گوژ : برآمده ؛ محدّب ؛ کوز ؛ قوز . متضادِ کاو ؛ فرورفته ؛ مقعّر ؛. . . .
محدب
خمیده