گوناگون

/gunAgun/

    assorted
    checkered
    different
    diverse
    miscellaneous
    sundry
    variant
    varied
    variegated
    various

فارسی به انگلیسی

گوناگون شدن
vary

گوناگون کردن
diversify, vary

مترادف ها

sundries (اسم)
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه

sundry (اسم)
گوناگون

multifarious (صفت)
بسیار، مختلف، گوناگون، دارای انواع مختلف

protean (صفت)
گوناگون، متلون، شکل پذیر

varicolored (صفت)
گوناگون، دارای رنگهای متغیر

varicoloured (صفت)
گوناگون، دارای رنگهای متغیر

variform (صفت)
گوناگون، دارای چندین شکل، مختلف الشکل

variant (صفت)
متبادل، مختلف، گوناگون

varied (صفت)
رنگارنگ، قابل تغییر، متنوع، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون

pied (صفت)
رنگارنگ، گوناگون، ابلق

various (صفت)
مختلف، متنوع، گوناگون، غیر متجانس، چندین، چند تا، جورواجو

diverse (صفت)
مختلف، متنوع، گوناگون

multiple (صفت)
فراوان، گوناگون، چند لا، متعدد، چندین، چند برابر، چندگانه، چند فاز

miscellaneous (صفت)
گوناگون، متفرقه

hetero- (پیشوند)
مختلف، گوناگون

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
خیلی جالبه گون در تمام لغت نامه یا واژه نامه فارسی گفت ربطش می دهند به زبان دیگر ی آقا از دست این جماعت باید چه کرد
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گوناگونگوناگونگوناگونگوناگونگوناگون
گونه گون یک واژه تورکی به معنی روز به روز است که معانی جور به جور و متفاوت از هم و رنگارنگی از آن درک می شود
گونه گون یک واژه تورکی به معنی روز به روز است که معانی جور به جور و متفاوت از هم و رنگ به رنگ را به نوعی می توان از آن درک کرد
گونا گون فارسی شده ی کلمه ی گون ها گون تورکی هست
واژه گوناگون کاملا پارسی است در ترکی می شود �eşitli در عربی متنوع این واژه یعنی گوناگون صد درصد پارسی است.
دگردیس
واریته، متنوع
رنگارنگ، متفاوت
مختلف٬ جورواجور