به کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسید
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
. . .
شفعی کدکنی
گون ☀️
گون مثل اسمش وظیفه رنگ سازی دارد و رنگ رفیقش را متشعشع کرده و به هر سمت گسیل میدارد. از پارادوکس خود شروع کرده ( قاراگون ؛ سیه روز ) و به رنگ ها در آسمان می رسد و در نهایت وظیفه ی تشبیه عهده دار می شود.
... [مشاهده متن کامل]
قاراگون: خورشیدش سیاه شده
تیره گون ؛ تیره رنگ. سیاه :
شب تیره گون خود بتر زین کند
به زیر سر از اشک بالین کند.
فردوسی.
در نقش رنگ ادامه داده :
آذرگون ؛ سرخ یا زرد چون آتش.
عاج گون
غالیه گون ؛ مانند غالیه در رنگ و گونه.
کهرباگون ؛ به رنگ کهربا.
لعل گون ؛ مانند لعل. مجازاً سرخ رنگ.
می گون ؛ مانند می. مجازاً شفاف و روشن
نارگون ؛ نارگونه. مانند نار. مجازاً به رنگ نار، سرخ
نیل گون ؛ مانند نیل. به رنگ نیل
- زبرجدگون ؛ مانند زبرجد. مجازاً سبزرنگ. سبزفام.
- زرگون ؛ چون زر. مانند زر. به رنگ زر. مجازاً زرد.
- زمردگون ؛ مانند زمرد مجازاً سبزرنگ و سبزگون. سبزفام. رجوع به زمردگون شود.
- زنگارگون ؛ مانند زنگار. مجازاً سبزرنگ. به رنگ زنگار. سبزفام :
تاک رز بینی شده دینارگون
پرنیان سبز او زنگارگون.
رودکی.
سرمه گون ؛چون سرمه. به رنگ سرمه. مجازاً نیلگون. کبود :
چه بینی در این طارم سرمه گون
که می آید از میل او سیل خون.
نظامی.
ترا جان در این گنبد آبگون
شفافیت
و در نهایت به تشبیه می رسد.
چو بیمارگون شد ز غم چشم نرگس
مر او را همی لاله تیمار دارد.
ناصرخسرو.
؛ چون هما. مانند هما.
- || مجازاً چیزی دور از دسترس چون عنقا.
و خورشید اینجا رنگ سیه می گیرد . .
در تورکی هم همین روال موجود است .
اوزگون دوزگون سوزگون
دارگین داغون
در زبان کوردی میشه الت مرد
در گویش بختیاری به معنای فاحشه هم هست
واژه گون
معادل ابجد 76
تعداد حروف 3
تلفظ gun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gōn] ‹گونه› [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی gavan
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژه نامه آزاد
در تبری ( یا مازندرانی ) ، به پستان دام گیئون ( gīon ) یا داله ( dāl� ) و دالُن ( dālon ) می گویند. همچنین پسُّون ( p�sson ) و سنه ( s�n� ) هم در زبان می آید.
واژه ی گون می تواند همسنگ صفت باشد چون:
آب گون: به صفت آب.
پیل گون: به صفت پیل.
آذرگون: به صفت آذر.
گون: صفت.
پارسی را پاس بداریم.
گون بوته ای که کتیرا از آن بدست میاید.
در ترکی گون ( goon ) به معنی روز یا خورشید است.
گون :
در گویش بختیاری به معنای فاحشه هم هست.
در زبان کوردی میشه الت مرد
اره در زبان کردی همونه
قتاد
به پستان حیوانات در بختیاری گُوَن و یون هم میگویند
در زبان بختیاری یعنی پستان حیوانات
در زبان کردی یعنی پستان حیوان
در گویش زبان بختیاری واژه گون ( Gun ) = یعنی پستان، سینه میباشد.
گون=در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به خورشید گفته میشود.
نوعی گیاه از تیره ی سبزی آساها، که غالبا به صورت خود رو است و خار داردبا ارتفاع حداکثر یک متر
( فارسی ) بر وزن چون؛ به معنی حالت، وضعیت، شرایط حاکم بر فرد یا جسم. برابر با واژه State در زبان انگلیسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)