گول

/gul/

    cuckoo
    cretin
    fatuous
    fool
    unintelligent
    fraud
    deceit
    chicanery
    dupe
    dope
    loggerhead
    muggins

فارسی به انگلیسی

گول اتش
ignis fatuus

گول خور
gullible, deceivable, credulous person, green, sucker, muggins

گول خوردگی
deception

گول خورده
dupe, victim

گول زدن
bamboozle, beguile, cheat, deceive, decoy, defraud, delude, dupe, beat, bite, bluff, catch, chicanery, cod, cozen, fool, gull, gyp, have, hoax, hoodwink, humbug, jockey, kid, lie, mislead, nobble, put-on, stick, sting, trick, trim, diddle, do, skin, take, to deceive

گول زدن از راه وانمود کردن
fake

گول زن
comforter, pacifier, dummy, deceiver, tricky, cheat, ignis fatuus

گول زننده
false, deceptive, delusive, duper, fallacious, funny, illusory, treacherous

گول زنه
catchpenny, catchy, dummy, placebo, bait

گول زنک
dummy, bauble

گول زنی
fraud, cheat, double-dealing, gyp, hoax, indirection, jiggery-pokery, jugglery, legerdemain, hype, trimming, artifice

گول کسی راخوردن
to be deceived (by someone)

گول یا ماهی گول
carp

مترادف ها

illusion (اسم)
غلط، خیال، گول، خیال باطل، خیال واهی، خیال خام، حیله، وهم

cheat (اسم)
متقلب، فریب، محیل، گول، طرار، ادم متقلب و فریبنده، فریب دهنده، سیاه بند، طراری، مکار

deception (اسم)
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب

jape (اسم)
گول، شوخی، لطیفه، طعنه

bilk (اسم)
چرند، فریب، گول

gull (اسم)
ساده لوح، ساده دل، گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم ساده لوح و زودباور

cajolement (اسم)
چاپلوسی، گول، ریشخند

cajolery (اسم)
چاپلوسی، ریشخند کردن، گول، ریشخند، مداهنه

humbug (اسم)
فریب، گول، حیله، شوخی فریب امیز

crimp (اسم)
مانع، گول، چین، جعد موی، پیچش و انقباض عضله در خواب

پیشنهاد کاربران

گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم
1 - گالی در گذر زمان قالی شده و قالی فرشی ست که اثر و نشانه های هنری پربار و عمیقی دارد یعنی اگر فرشی نقش و نگار آنچنان نداشته باشد به آن قالی نمیگویند بلکه نامهای دیگر دارد
...
[مشاهده متن کامل]

2 - قال گذاشتن = کسی را عمیقا جایی کاشتن ( مجددا به عمیقا و کاشتن دقت بفرمایید )
3 - قول دادن = به کسی عمیقا درباره چیزی قسم یاد کردن ( ک در زبان عربی به قُل نوشته شده البته قالَ یعنی بگو نیز از دیس و گونه دیگر آن است )
4 - گول زدن = عمیقا فردی را فریب فکری دادن
5 - چنگال = چنگ گال = چنگ عمیق ( انچه چنگ عمیق دارد )
6 - گاله = دهان / حفره ( انچه از عمق بلند میشود ) / بعد ها چال و چول و چاله و چالش از ریخت های دیگر گال و گول و گاله و گالش شد ک همگی به عمیق بودن اشاره دارند.
7 - گالش = عمیق ( کسی ک عمیقا زحمت میکشد یا انسان عمق نگری میباشد ) در زبان مازندرانی بسیار کاربرد دارد و برابر درویش = اندر ویش= کسی ک بسیار ارزو و خواست فکری دارد = متفکر = روحانی
8 - چالش = سخت و عمیق
9 - گالیکش = چاه کش یا به کسی که عمیقا تلاش میکند ( نیاز به بررسی بیشتر دارد )
البته دوستی گفت که گول یعنی اب کم عمق ؟؟؟ باید گفت ممکن است که گذشته معنای چیزی نسبت به الان دقیقا متضاد شده باشد مانند رعنا که امروزه بلند قد مینامند اما در گذشته کوتاه قد شناخته میشده / از اینرو نمونه دیگری که نشان میدهد همه مثال های بنده دلیل بر عمیق بودن است واژه جول ( که در زبان مازندرانی ( پهلوی ) به چاله های عمیق گفته میشود ) همچنین در زبان فارسی واژه جولایی را داریم یعنی عمیق نگر و باز این خود دلیل چندیست بر این ادعا ک همه آنها یعنی عمیق. . . با سپاس

البته
واژه گول از سانسکریت गोल ( گولا ) به ارث رسیده است.
جایی که آب کمی در آن ایستاده باشد، تالاب، حوض: گولی تو از قیاس که گر برکشد کسی / یک کوزه آب از او به زمان تیره گون شود ( عنصری: ۳۳۰ ) .
...
[مشاهده متن کامل]

۱. ابله، نادان، احمق.
۲. مکر و فریب.
* گول زدن: ( مصدر متعدی ) [عامیانه] فریب دادن.
* گول خوردن: ( مصدر لازم ) [عامیانه] فریب خوردن.
منابع ها.
Parmanand, Mewaram ( 1910 ) �گولُ�، در فرهنگ لغت سندی - انگلیسی، حیدرآباد، سند: انجمن تعاون نوجوانان سند.
Khānu, Balocu ( 1960 - 1988 ) �گولُ�، in Jamiʻ Sindhī lughāta ( در سندی ) ، حیدارآباد، سندو: Sindhī Adabī Borḍ
گول، در ریخْتَہ لُغَت ( rexta luġat ) - دیکشنری رِختا [فرهنگ اردو با معانی به زبان هندی و انگلیسی]، نویدا، هند: بنیاد رِختا، 2024.
فرهنگ سنسکریت - فارسی

گول به گیلکی میشه گل
واژه گول را ترکی گفته شده است لغت نامه دهخدا در پایین فرهنگ لغت نامه های پایین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گول . ( ترکی ، اِ ) آبگیری که اندک آب در آن استاده باشد. ( برهان قاطع ) . جایی بود که آب تنگ ایستاده بود. ( لغت فرس ) . آبگیر. ( فرهنگ شعوری ) . به معنی حوض و استخر در ترکی . ( کاشغری ج 3ص 98 ) . ( حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ) . در ترکی به معنی تالاب کوچک . ( غیاث اللغات ) . رجوع به کول شود
...
[مشاهده متن کامل]

در منابع ها بالا گفته شده این واژه گول صد درصد ترکی در پارسی واژه جایگزین این واژه یعنی گول در پارسی فریب است .

گول جایی که آب در ان جمع می شود ترکیب گول خوردن از انجا آمده است که عمق اب را ندانستم نزدیک بود در ان غرق شوم. ترکیب گول بستن یعنی مقداری آب که روی چالی ساختمان یا زمین جاگیری کرده است
گول خوردن یعنی اطمینان بیخود کردن اطمینان بیجا و اشتباه کردن به کاری یا به کسی
در زبان تورکی
●Gul گول == بخند
●Gulmek== gulumsemek ===خندیدن و لبخند زدن
●gol گول === دریاچه و برکه
●gel ==gəl ===بیا
در زبان فارسی معنی فریب میده
گول ، در زبان کندازینی به معنای پسر هست

گول= در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به دست از کتف تا انگشتان دست گفته میشود
گول = در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به گوساله گفته میشود.
گوِل؛ زبان کُردی، به معنی گُل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس