گوشه گیر

/guSegir/

    antisocial
    hermit
    inward
    secluded
    aloof
    retired
    retiring
    wallflower
    loner

فارسی به انگلیسی

گوشه گیر کردن
isolate

مترادف ها

dissociable (صفت)
غیر اجتماعی، منزوی، گوشه گیر، انزواجو

پیشنهاد کاربران

سرسر. [ س ُ س ُ ] ( ص ) در تداول مردم قزوین ، آنکه اُنس نگیرد. آنکه به مهربانی نرم نشود. آنکه به تنهائی و دوری از دیگران مایل باشد. ( یادداشت مؤلف ) .
تنهانشین. [ ت َ ها ن ِ ] ( نف مرکب ) منزوی. که تنها نشیند و با کس مراوده نداشته باشد، خواه به غرور و خودپسندی خواه به اعتزال :
ز بیکامی دلم تنهانشین است
بسازم گر ترا کام اینچنین است.
نظامی.
بت تنهانشین ، ماه تهی رو
تهی از خویشتن تنهاز خسرو.
نظامی.
نجوش: کسی که با مردم نمی جوشه.
دیر اُنس: کسی که با مردم دیر اُنس می گیره
withdrawn
She was quiet and withdrawn and never saw herself as a dancer
معتکف
عاکف