به طور کلی از ریاضت میاد و به دلایل مختلف منزوی میشه حالا یا اشتباه ویا درست و بهترین راه براش گوشه نشستنه
اهل خلوت. [ اَ ل ِ خ َل ْ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوشه نشین. ریاضت کش : آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است. حافظ.
تنهانشین. [ ت َ ها ن ِ ] ( نف مرکب ) منزوی. که تنها نشیند و با کس مراوده نداشته باشد، خواه به غرور و خودپسندی خواه به اعتزال : ز بیکامی دلم تنهانشین است بسازم گر ترا کام اینچنین است. نظامی. بت تنهانشین ، ماه تهی رو تهی از خویشتن تنهاز خسرو. نظامی.