گوش

/guS/

    corner
    ear

فارسی به انگلیسی

گوش اویز
earring

گوش ایستادن
eavesdrop, to eavesdrop

گوش بر
cheat, gyp, swindler, trickster

گوش بری
swindling, gyp, cheat, confidence game, cozenage, scam, swindle

گوش بری کردن
cheat, jockey, nobble, to swindle or cheat

گوش بریدن
cozen

گوش بریده
crop-eared

گوش بزنگ
on the alert, on the watch, expecting anxiously

گوش به در بودن
expect, wait

گوش به زنگ
careful, expectant, vigilant, wakeful, watchful, wide-awake, on the alert, on the watch, expecting anxiously

گوش به زنگ بودن
expect

گوش به زنگ کردن
alert

گوش به زنگی
lookout, vigilance

گوش به فرمان من
attention to orders

گوش بین
auriscope

گوش پاک کن
ear-pick aurilave, earpick, q-tip

گوش خراش
blatant, discordant, earsplitting, grating, harsh, jangle, loud, raspy, raucous, rugged, shrill, stentorian, strident

گوش خزه
centipede

گوش خزک
earwig

گوش دادن
listen, to listen, to hearken or obey

مترادف ها

ear (اسم)
دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله

پیشنهاد کاربران

واژه گوش از پارسی میانه 𐭢𐭥𐭱 ( gʿš /⁠gōš⁠/ ) ، از پارسی باستان 𐎥𐎢𐏁 ( g - u - š /⁠gauša⁠/، �گوش� ) ، از زبان پیش ایرانی *g�wšah ( مقایسه کنید با اوستایی𐬔𐬀𐬊𐬱𐬀 گوش ( goš ) , کردی شمالی guh، اوستیایی хъус ( q ) ، ، از زبان پروتو - هندی - ایرانی *gʰ�wšas ( مقایسه کنید سانسکریت घोष ( غوشا ) ) ، از پیش هندی - اروپایی *gʰows - ( "شنیدن" )
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. واژگان اوستایی
فرهنگنامه کوچک پهلوی دیوید
فرهنگ زبان ایرانی باستان
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

واژه گوش
معادل ابجد 326
تعداد حروف 3
تلفظ guš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gōš] [قدیمی]
مختصات ( گُ ) ( اِ. )
آواشناسی guS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان عامیانه
واژگان مترادف و متضاد
گو ش=در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به گنجشک گفته میشود.
گوش: با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است .
گوش کسی را گرفتن: کنایه از بردن کسی به جایی با زور.
( ( عقل اگر خواهی که ناگه در عقیله ت نفکند
گوش گیرش، در دبیرستانِ "الرّحمٰن" در آر! ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 448. )
گوش بر مالش نهادن: تأدیب کردن
سران را گوش بر مالش نهاده
مرا در همسری بالش نهاده ( خسرو و شیرین )
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۴.
گوش گشادن : کنایه ای ایماست از نیک گوش فرا دادن ، و سخنی را باریک و بهوش شنیدن
چو بشنید کاوس از ایوان خروش
بلرزید در خواب و بگشاد گوش
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۷.
به زبان ترکی به گوش قولاخ گفته می شود.
Listen بیشتر برای شنیدن یا همون گوش دادن استفاده میشه ear به معنای گوش هست.
گوش یا گوشورون یا گئوش یا سیاگالش یا گئو از نام های ایزدبانوی نگهبان چارپایان است.
گاوش اوروَن خدای بانوی نگهبان چهارپایان مفید است.
چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری پارسی است.

بپرس