گوزیدن


    fart

مترادف ها

poop (فعل)
تمام شدن، قورت دادن، گوزیدن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، باد و گاز معده را خالی کردن

fart (فعل)
گوزیدن

پیشنهاد کاربران

Guzidan با تلفظ گوزیدن: پسوند گو احتمالا یا مخفف گلوله بوده یا ریشه در مصدر گفتن داشته است و پسوند زیدن هم یا به معنای رها کردن و یا زیستن. در حالت اول گوزیدن به معنای شلیک کردن گلوله و در حالت دوم به معنای گویش یا کلام زنده.
...
[مشاهده متن کامل]

بهر حال صرف و نحو این مصدر یا فعل در زمان های گذشته و حال و آینده به اختصار و رعایت ادب به شکل های زیر می تواند باشد:
- گذشته ساده :
گوزیدم گوزیدی گوزید/ گوزیدیم گوزیدید گوزیدند.
حال ساده :
میگوزم میگوزی میگوزد/ میگوزیم میگوزید میگوزند.
آینده ساده :
خواهم گوزید خواهی گوزی خواهد گوزد / خواهیم گوزید خواهید گوزید خواهند گوزند.
ماضی بعید یا گذشته دور دست :
گوزیده بودم گوزیده بودی گوزیده بود / گوزیده بودیم گوزیده بودید گوزیده بودند.
گذشته ساده استمراری یا در حال جاری بودن :
داشتم میگوزیدم داشتی میگوزیدی داشت میگوزید / داشتیم میگوزیدیم داشتید میگوزیدید داشتند میگوزیدید.
حال ساده استمراری :
دارم میگوزم داری میگوزی دارد میگوزد/ داریم میگوزیم دارید میگوزید دارند می گوزند.
ماضی بعید استمراری :
در حال گوزیدن بوده ام درحال گوزیدن بوده ای درحال گوزیدن بوده است / در حال گوزیدن بوده ایم درحال گوزیدن بوده اید در حال گوزیدن بوده اند .
آینده ساده استمراری یا مستقبل جاری :
اگر خدا خواست و حاجی آقا رخصت فرمودند در آینده و به موقع مقرر و از پیش تعیین شده بر اساس مشیت و قضا و قدر بهنگام بصدا در آمدن بوق یا صور و یا شیپور دوم اسرافیل و قبل از رستاخیز و برانگیخته شدن از قبر :
درحال گوزیدن خواهم بود . . . . . . . .

pass the gas
تلنگش دررفتن ؛ گوزیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

بپرس