ring (اسم)محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفنarena (اسم)پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارنdished (صفت)گود، مقعرcupped (صفت)گود، فنجانیdeep (صفت)عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر
آینه ی کوژ: آینه ی مُحدَّب. آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر. پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )وارد به گود شدن یعنی:بداخل مسائل اجازه راهیابی و دخالت داشتن هست، ماننداتفاقِ دخول در گود زورخانه، یا به بلوغ فکری رسیدند اجازه برای اظهار نظر داشتن است.گود یعنی عمیقفرورفتهیعنی حالا شروع وردنژرف، عمیق، مقعر، حفره، گودال+ عکس و لینک