گود

/gowd/

    deep
    pit
    arena
    deep-set
    hollow
    sunken

فارسی به انگلیسی

گود افتادگی
hollowness

گود برداری
excavation

گود زورخانه
pit

مترادف ها

ring (اسم)
محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن

arena (اسم)
پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن

dished (صفت)
گود، مقعر

cupped (صفت)
گود، فنجانی

deep (صفت)
عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر

پیشنهاد کاربران

آینه ی کوژ: آینه ی مُحدَّب.
آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
وارد به گود شدن یعنی:بداخل مسائل اجازه راهیابی و دخالت داشتن هست، ماننداتفاقِ دخول در گود زورخانه، یا به بلوغ فکری رسیدند اجازه برای اظهار نظر داشتن است.
گود یعنی عمیق
فرورفته
یعنی حالا شروع وردن
ژرف، عمیق، مقعر، حفره، گودال

بپرس