well
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
جواهر، ثروت، گنج، گنجینه، دفینه
مجموعه، خزانه داری، خزانه، گنجینه
تحفه، گنجینه، چیز پیدا شده
انبار، خزانه، قاموس، گنجینه، فرهنگ جامع، مجموعه اطلاعات
پیشنهاد کاربران
گنج
جای نگه داشتن گنج
واژه ی " گنجینه " فارسی ، پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " خزینه ، خازن , مغازه " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .
در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.
مترادف گنجینه: خزانه، خزینه، دفینه، کنز، گنج، مخزن
خزانه، مخزن
گنجینه
جای نگهداشتن چیز های گرانبها , منسوب به گنج , جای گنج , خزانه
کشو
موزه