گنجایش

/gonjAyeS/

    capacity
    content
    volume
    room

فارسی به انگلیسی

گنجایش بر حسب تن
tonnage

گنجایش داشتن
seat

گنجایش سبد
basket

گنجایش سطل
pail

گنجایش واگن
wagonload

مترادف ها

aptitude (اسم)
شایستگی، لیاقت، استعداد، گنجایش، تمایل طبیعی، میل ذاتی

capacity (اسم)
صلاحیت، ظرفیت، استعداد، گنجایش، مقام

inclusion (اسم)
دخول، گنجایش، شمول، در برداری

burden (اسم)
مسئولیت، بار، گنجایش، وزن، بار مسئولیت، طفل در رحم

content (اسم)
محتوی، مقدار، گنجایش، حجم، مفاد، خوشنودی، فحوا

caliber (اسم)
استعداد، گنجایش، کالیبر، قطر گلوله، قطر دهانه تفنگ یا توپ

module (اسم)
حدود، گنجایش، نمونه، پیمانه، واحد، اندازه گیری، اتاقک، نقشه کوچک، واحد اندازره گیری، مقیاس مدل، قسمتی از سفینه فضایی

پیشنهاد کاربران

ظرفیت
فکر کنم دُرُست تَر - اِش واژه "گنجانش" باشه. ولی خب. . . . . . . . . . .
واژه پتانسیل هم میتونه جایگزین واژه ظرفیت باشه.

بپرس