frailty
گمراهی
/gomrAhi/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
انحراف، گمراهی، کجراهی
انحراف، گمراهی، کجراهی، ضلالت، فریفتگی، غلط، عدم انطباق کانونی
گمراهی، راهنمایی غلط، عنوان غلط
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار
گمراهی، سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، پذیرایی، فریب خوردگی، نمایش
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی
گمراهی، کجی، انحراف اخلاقی
گمراهی، غلط، اشتباه
پیشنهاد کاربران
تاری
گم گشتگی
معنی گمراهی = کج روی
تیه . . ضل. .
کج راهی
انحراف، بغی، ضلال، ضلالت، غوایت، کج روی
کج روی
ضل
غی
بی راهی