گمراه شدن


    deviate
    err
    stray
    wander
    fall
    stumble
    warp
    to go astray
    to be seduced

مترادف ها

stray (فعل)
سرگردان بودن، منحرف شدن، سرگردان شدن، گمراه شدن، اواره کردن

err (فعل)
خطا کردن، گمراه شدن، در اشتباه بودن، غلط بودن، بغلط قضاوت کردن

pervert (فعل)
منحرف کردن، گمراه شدن، از راه راست بدر کردن

پیشنهاد کاربران

ضَلال
ازراه افتادن ؛ گمراه گشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و هم بگفتار و بکردار دیو از راه بیفتاد. ( نوروزنامه ) .
ضلال

بپرس